تخفیف!

آنجا که خرجنگ ها آواز می خوانند

داستانی معمایی در مورد دختری به نام «کیا کلارک» است که از سوی خانواده‌اش در کودکی طرد می‌شود و پس از آن تنها با پدرش در جنگل زندگی می‌کند

۸۰.۰۰۰ تومان

شناسه محصول: 9786009881765 دسته:

جزئیات کتاب

وزن 252 گرم
ناشر

باغ فکر

نویسنده

مترجم

سایز کتاب

نوع جلد

شومیز

تعداد صفحات

نوبت چاپ

چاپ اول

درباره ی کتاب آنجا که خرجنگ ها آواز می خوانند :

کتاب جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند نوشته‌ی دلیا اونز، از پرفروش‌ترین آثار سال 2018 و 2019 به شمار می‌رود و داستان جنایی و جذاب دختری است که اعضای خانواده‌اش او را در سنین خردسالی رها کرده‌اند تا تنهایی، در دل طبیعت بکر کارولینای شمالی، با پدر کج خلقش زندگی کند.
جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند (Where the Crawdads Sing) به مدت 45 هفته در صدر لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان بوده است و می‌تواند به افسانه‌ای بی‌بدیل تبدیل شود. این رمان با قلب‌تان بازی می‌کند و موضوعی جدید در ترکیب انزوا و طبیعت از دیدگاه یک نویسنده‌ی خانم در خلال عشقی را روایت می‌کند که بیشتر حالت توفیق اجباری دارد.
شاید نام «کیا» فقط از سه حرف تشکیل شده باشد، اما رنج‌هایی که او متحمل شده است در روح و جسم هیچ دختری نمی‌گنجند. تمام اهالی بارکلی کو، او را با لقب «دختر مرداب» می‌شناسند، دختر مردابی که نزدیک شدن او به سایر انسان‌ها تجربیات تلخ و شیرینی برایش به همراه دارد. حوادث پیچیده‌ی متعددی قبل و بعد از پیدا شدن جسد معشوقه‌ی سابق او رخ می‌دهد که دلیا اونز (Delia Owens) به زیبایی هر چه تمام‌تر آن‌ها را شرح می‌دهد.
نویسنده در این رمان که اولین اثرش نیز محسوب می‌شود، هنر تصویرسازی خود را به رخ می‌کشد. او با این داستان به زیبایی هر چه تمام‌تر نشان می‌دهد که انزوا چه تغییری در رفتار انسان‌ها ایجاد می‌کند. در این رمان خواهید فهمید طرد شدن از جانب آدم‌های اطرافتان، شما را چه حالی می‌کند. کیا، قهرمان داستان یک شیر زن فراموش نشدنی است.
این اثر یک درام جنایی، عاشقانه و معمایی است که شما عاشقش خواهید شد. این رمان به تار و پود طبیعت‌تان سفر می‌کند و سؤالاتی بی‌پاسخ می‌پرسد، سؤالاتی که قدمتی به اندازه‌ی مرداب دارند. این کتاب شرح حالی از تلاش برای بقا، امید داشتن، عشق ورزیدن، تنهایی، نومیدی، غرور، تعصب و انعطاف پذیری است.
دلیا اونز نویسنده‌ی این اثر از همان کودکی عاشق نویسندگی بود. او در پایه‌ی ششم مدرسه موفق به کسب عنوان برتر رقابت‌های نویسندگی منطقه‌ محل سکونتش شد و از همان جا با خودش گفت که می‌تواند نویسنده خوبی شود. از آن جا که خانواده‌ی دلیا تابستان‌های خود را در ارتفاعات کارولینای شمالی می‌گذراندند، او موفق شد پیوند خاصی با حیات وحش آن جا برقرار کند. این کتاب بر اساس شکوه مرداب‌های آن‌جا نوشته شده است.
کتاب «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» اولین اثر «دليا اونز» است که شهرت جهانی برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد. این نویسنده در این اثر به سراغ زوایای رفتاری و شخصیتی یک انسان و درواقع یک کودک رفته است که تا امروز کمتر موردتوجه بوده است. او از فردگرایی، انزوا گرایی و در مقابل آن‌‌ها زندگی اجتماعی صحبت می‌کند. «نیویورک تایمز» درباره این اثر می‌نویسد: «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند شرح‌حالی از تلاش برای بقا، امید داشتن، عشق ‌ورزیدن، تنهایی، نومیدی، غرور، تعصب، انعطاف‌پذیری است. شخصیت اصلی داستان، کیا کلارک ملقب به دختر مرداب است… در توصیفش همین کافی است: زیبایی سوزناک. رمانی برای پاسداشت طبیعت در خلال داستانی جنایی».

درباره ديليا اوئينز:

«ديليا اوئينز» Delia Owens نویسنده و جانورشناس آمریکایی است که تحصیلاتش را در دانشگاه جورجیا تا مقطع دکترا گذراند. او سال 1974 به آفریقا مهاجرت می‌کند و در پارک ملی شمالی لوانگوا مشغول به کار می‌شود. او چندین سال درزمینه‌ی حیات‌وحش و جانورشناسی فعالیت و چندین مقاله منتشر کرد. او با انتشار کتاب «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» به شهرت جهانی رسید و درباره‌ی این اثر گفته است: «این رمان در قلب من جایگاه ویژه‌ای دارد. کیا می‌تواند هر دختر کوچولویی باشد، اما او استثناست. کیا همه‌ی ما هستیم. او نمایانگر کسی است که ما می‌توانیم در صورت لزوم باشیم. من با تمام وجودم به او ایمان دارم.کیا به ما می‌آموزد که بیش ازآنچه فکرش را می‌کنیم، قدرت داریم؛ که بله، ممکن است در حسرت تعلق داشتن به یک جامعه باشیم اما وقتی تنها باشیم، می‌توانیم برای بقا و حتی پیشرفت، قدرتی باورنکردنی بیابیم. وقتی نهایت تلاشمان را انجام دهیم، احتمال تعلق یافتن به یک گروه بیشتر است.»

در بخشی از کتاب آنجا که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند می‌خوانیم:

کلانتر جکسون گفت: «ورن، این پرونده هنوز جای کار داره، اما بعضی چیزها جور درنمیان. همسر چیس و کارکنانش هنوز نمی‌دونن اون فوت کرده.»
دکتر ورن مورفی در جواب گفت:
– اد، من بهشون می‌گم.
– خیلی خوبه. ماشین من رو ببر. آمبولانس رو هم خبر کن تا بیاد جسد چیس رو ببره. اما درمورد این، با هیچ کسی صحبت نکن. من نمی‌خوام کسی از مردم روستا اینجا جمع بشن، و اگه تو این قضیه رو تعریف کنی، همه‌ی نقشه‌ها برملا می‌شه.
ورن قبل از این که تصمیم به رفتن بگیرد، چند دقیقه‌ای به جسد چیس خیره شد، گویی چیزی را از قلم انداخته بود. به عنوان یک پزشک، او مجبور بود تمام شرایط را بررسی کند.
اد به طرف بچه‌ها رفت و گفت: «شما همین جا بمونید. دوست ندارم کسی توی شهر درباره این ماجرا صحبت کنه. در ضمن، دست یا پاهاتون رو توی جاهایی که گلیه، نگذارید تا ردپا یا دست کسی ثبت نشه.»
بنجی گفت:
– باشه. شما فکر می‌کنید یه نفر چیس رو کشته؟درسته؟ چون هیچ ردپایی پیدا نکردید. شاید یه نفر اون رو اینجا رها کرده؟
– من همچین حرفی نزدم. این احتمالات قسمتی از کار پلیس‌هاست. حالا، توی دست و پا نیایید و هر چیزی که اینجا شنیدید، به بقیه نگید.
افسر جو پوردو، معاون کلانتر، یک مرد کوتاه قد با خط ریش‌های پهن، کمتر از پانزده دقیقه بعد، با ماشین گشت‌زنی در صحنه حاضر شد.
– باورش برام سخته. چیس مُرده. اون بهترین کارفرمایی بود که این شهر به خودش دیده. مرگ اون بعضی چیزها رو به هم می‌زنه.
– حق با توه. بیا بریم سراغ پرونده.
– تا حالا چه چیزایی دستگیرتون شده؟
اد از بچه‌ها فاصله گرفت و گفت: «چیزی که شاید همه در ظاهر بگن، اینه که مرگ چیس یه تصادف بوده و از اون بالا افتاده پایین. اما من تا این لحظه که دارم باهات صحبت می‌کنم، هیچ ردپایی از اون روی پله‌ها یا گل‌ولای‌ها ندیدم. بیا بررسی کنیم که آیا شواهدی در مورد صحنه‌سازی این قتل وجود داره یا نه.»
دو مأمور قانون، حدود ده دقیقه منطقه را بررسی کردند. جو گفت: «حق با تو بود. به غیر از ردپای اون بچه‌ها، هیچ چیزی دیگه‌ای دیده نمی‌شه.»
کتاب آنجا که خرچنگ ها آواز می خوانند را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.
0/5 (0 نظر)