ابله اثر فئودور داستایوفسکی
درباره ی کتاب :
کتاب ابله اثر فئودور داستایوفسکی است که نخستین بار در سال 1869 به چاپ رسید.
یکی از بهترین شخصیت های داستان های این نویسنده شاهزاده میشکین را به مخاطبین خود معرفی کرد. شاهزاده میشکین پس از اقامتی بلندمدت در آسایشگاهی در سوییس به روسیه بازمی گردد. او که به خاطر بخشندگی و معصومیت خود در چشم جامعه به عنوان یک ابله تحقیر می شود، خود را در دوراهی انتخاب میان زنی ثروتمند و دختری زیبا و پاکدامن می بیند، در حالی که هر دوی آن ها امید دارند که میشکین به او دلباخته شود .
اما بدبختانه به نظر می رسد که خوبی و صداقت میشکین برای هر کسی که با او ملاقات می کند، بدبختی به همراه می آورد. دیگر رمان خارجی …
نگاشتن کتاب ابله در سپتامبر ۱۸۶۷، در ژنو آغاز شد و در ژانویه ۱۸۶۹ در فلورانس به پایان رسید. ابله یکی از آثار های معروف فئودور داستایوفسکی است که به صورت پاورقی در روزنامه ی روسکی به چاپ رسید.
این کتاب بر پایه ی یک فکر برقرار است. فئودور داستایوفسکی سرنوشت جهان را از سرنوشت مردمانش دریافت می کند. این دیدگاه رایج ملی گرایان بزرگ است.
شخصیت اصلی این داستان پرنس میشکین از نوادگان یک خاندان سلطنتی ورشکسته است. عنوان ابله برگرفته از شخصیت خوب و خوش قلب او است.
علاقهمندان به ادبیات داستانی به ویژه دوستداران کتاب های داستایوفسکی را به خواندن رمان ابله دعوت میکنیم.
داستایوفسکی سرنوشت جهان ر ا از طریق سرنوشت مردمانش درک میکند و در داستانهایش به سوالات اساسی و فلسفی که در ذهن ناخوداگاه و آگاه بشر میگذرد، میپردازد. ابله نیز یکی از آثار برجسته داستایفسکی است که از دریچه چشم مردی گیرافتاده میان تناقضها به زندگی مینگرد.
بخش هایی از کتاب ابله اثر فئودور داستایوفسکی
ابله ص5 جلد اول
در یکی از روزهای آخر نوامبر،ساعت نه صبح، قطاری روی ریل راه آهن وارسا – پترزبورک با آخرین سرعت به شهر پترزیورگ نزدیک می شد.
هوای صبحگاهی آن قدر مرطوب و مه آلود بود که روشنایی روز با هزاران سختی خود را نمایان میکرد؛
و چند متر آن طرف تر از پنجره های قطار هیچ چیز قابل تشخیص نبود.
برخی از مسافران این قطار از خارج کشور باز می گشتند؛ اما واگن درجه سه پر بود از انسان های ناچیز، با تحصیلات و شغل های گوناگون که در ایستگاه های مختلف شهرهای اطراف سوار شده بودند. همه خسته بودند، اکثرشان چشمان خواب آلود و صورت های سرما برده داشتند؛ رنگ و روی شان به همان سفیدی مه صبحگاهی بود.
در هنگام طلوع خورشید، دو نفر از مسافران در واگن درجه 3 در مقابل هم نشسته بودند.
هر دو جوان بودند، با لباس های تقریبا مندرس و چهره های جالب توجه و هر دو به طور واضح، از آغاز یک گفتگو بیمناک بودند.
اگر می دانستند که چرا در این لحظه خاص هردوی شان انسان های قابل توجهی هستند، بدون شک از این تصادف عجیب که آنها را در یک واگن درجه سه قطار در مقابل همدیگر قرار داده بود متعجب شدند.
یکی از آنها جوان بیست و هفت ساله یی بود، کوتاه قد، با موهای مجعد سیاه و چشمان ریز خاکستری و برافروخته.
بینی صاف و پهنی داشت، استخوان های گونه اش بلند بودند. لب های نازکش مدام شکل یک لبخند گستاخانه، طعنه آمیز یا شاید بهتر باشد بگویم کینه توزانه را به خود می گرفت. اما پیشانی اش بلند و خوش فرم بود. و تا حدودی زشتی قسمت پایین صورتش را جبران می کرد.
جلد اول
ساعت دوازده بود.
شاهزاده می دانست اگر آن موقع به خانه اپانچین ها می رفت فقط ژنرال را می یافت و او هم سریع شاهزاده را با خودش به پاولوفسک می برد، با این حال او ملاقاتی در سر داشت که می خواست بدون تاخیر انجام شود.
پس با احتمال به این که ژنرال اپانچین را آن موقع نخواهد دید،
دیدار او را به یک روز دیرتر در پاولوفسک تغییر داد و رفت تا خانه مورد نظرش را پیدا کند.
این ملاقات تا حدودی خطرناک بود.
دو دل بود اما از آن جا که می دانست خانه در گوروهووایا و نزدیکی سادووایا است، تصمیم گرفت به آن سمت حرکت کند و در راه تصمیمش را بگیرد.
وقتی به تقاطع گوروهووایا و سادووایا رسید متوجه شد که شدیدا آزرده و ناراحت شده است.
نمی دانست قلبش می تواند این قدر دردناک بزند.
یک خانه در این محله توجه او را جلب کرده بود.
شاهزاده بعدا یادش آمد که به خودش می گفت:
-خانه همین است.
مطمئنم با کنجکاوی به خانه نزدیک شد. او می خواست متوجه شود حدسش درست بوده.
بعد که فهمید خانه درست است احساس ناخوش آیندی به او دست داد. ساختمان یک بنای محزون بود، بدون هیچ گونه زیبایی معماری و به رنگ سبز کثیف.
چند خانه به همان مدل در آن قسمت وجود داشت که اواخرقرن پیش ساخته شده بودند و بنا و فرم آنها تغییر چندانی نکرده بود.
درباره ی نویسنده کتاب ابله ( ابله اثر فئودور داستایوفسکی ) :
فئودور داستایوفسکی فرزند دوم خانوادهای اصیل بود.
پدرش پزشک بود و مادرش دخترِ یک بازرگانِ اهل مسکو. داستایوفسکی پانزدهساله و در آستانهی ورود به دانشکدهی نظامی بود که مادرش را برای همیشه از دست داد؛ چند سال بعد، در سال 1839، پدر فئودور نیز چشم از جهان فرو بست.
روسیهی زمان داستایوفسکی دستخوش تعارضات سیاسی وخیم و ناآرامیهای اجتماعی زیادی بود. حکومت تزاری مخالفان فراوانی داشت. در رأس این مخالفان، دستهای از جوانان قرار داشتند که بسیار تحت تأثیر عقاید رایج در اروپای غربی، با جدیتی مهیب، خواستار سرنگونی تمام بنیانهای سیاسی – اجتماعی در روسیه بودند. آنان علیه تزار و عواملش دست به توطئه میزدند، افکار ملحدانهی خویش را در بوق و کرنا میکردند، و بیمحابا عرفها و عادات مردمِ سنتی روسیه را به باد انتقاد و تمسخر میگرفتند.
این گروه که به نیهیلیستها شهره بودند، برای مدتی کوتاه فئودور داستایوفسکی جوان را نیز تحت تأثیر قرار دادند. به نحوی که وی مدتی با آنان به نشست و برخاست پرداخت و در پارهای از فعالیتهای سیاسیشان نیز مشارکت کرد؛ همین امر هم بود که در نهایت سببِ محکومیت نویسندهی جوان و تبعید چهارسالهاش به سیبری (در سال 1849) شد.
این کتاب ( ابله اثر فئودور داستایوفسکی ) را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.