داستان کتاب باشگاه پنج صبحی ها :
داستان کتاب باشگاه پنج صبحی ها داستانی حیرت انگیز از دو انسان معمولی است. این دو نفر در پی رفاه و آرامش بیشتر و موفقیت هستند. آن ها در این مسیر با فرد بسیار موفقی رو به رو می شوند.
او آن ها را به سفری به دور دنیا می برد. که در این سفر تجربه های بسیاری کسب می کنند. کتاب باشگاه پنج صبحی ها سفر نامه ای آموزنده به کشورهای مختلف و نیز به جهان معنویات است.
ارمغان این سفرها عبارتند از :
-شناخت استعدادهای نهفته
-احترام به انسانیت
– چگونه بهرمند شدن از زندگی خردمندانه و خیرخواهانه
درباره رابین شارما
در بخشی از کتاب باشگاه پنج صبحیها میخوانیم
انگار چیزی جلودار مرد بیخانمان نبود. «و ثانیاً، من در عالم کسبوکار خیلی موفقم. تعدادی شرکت راهاندازی کردم که توی این دوره که شرکتها میلیاردها دلار درآمد دارن ولی در آخر سود خالصی براشون نمیمونه، سوددهی خیلی بالایی دارن. خیلی بامزه است. دنیا کموبیش داره دیوونه میشه. حرص و طمع خیلی زیاده، ولی عقل سلیم خیلی کم. و سوم، اگر اجازه بدید…» در حالی که صدای خشدارش بلندتر میشد، ادامه داد: «یه هواپیما روی یه باند آسفالته منتظرمه که از اینجا چندان دور نیست. پس، قبل از اينکه برم، یکبار دیگه ازتون میپرسم… چون دلم میخواد بدونم. شما دو نفر از کدوم قسمت سخنرانی بیشتر خوشتون اومد؟»
هنرمند جواب داد: «تقریبا از همهاش. از همهاش خوشم اومد. تمام حرفهای اون اسطورهی پیر رو ضبط کردم.»
مرد بیخانمان حین آنکه دستها را محکم روی سینه قلاب میکرد، هشدار داد: «این کار غیرقانونیه. با این کار ممکنه خودت رو بندازی توی یه هچل قانونی.»
کارآفرین هم تایید کرد. «این کار خلاف قانونه. چرا باید همچین کاری میکردی؟»
«چون دلم خواست. حس کردم باید این کار رو بکنم. من هر کاری رو که دلم بخواد انجام میدم. قوانین ساخته میشن برای شکستن، میدونی؟ پیکاسو گفت شما باید قواعد رو مثل یه حرفهای بدونید، تا بتونید مثل یه هنرمند اونها رو در هم بشکنید. من نیاز دارم خود واقعیام باشم، نه یه گوسفند بیدل و جرئت که کورکورانه توی مسیری که به ناکجا ختم میشه دنبال گله راه میافته. اغلب مردم، به خصوص اونهایی که پول توی جیبشون دارن، هیچی نیستن غیر از یه مشت شارلاتان. درست عین اینکه سخنران گاهی وقتها میگفت: شما” يا میتونید همرنگ جماعت بشید یا میتونید دنیا رو متحول کنید، ولی نمیتونید جفتش رو با هم انجام بدید. خلاصه. همهاش رو ضبط کردم. الآن اگه دلتون میخواد، بهم شلیک کنید. بازداشتگاه هم بدک نیست. احتمالا اونجا چند تا آدم باحال ببینم.»
فهرست کتاب باشگاه پنج صبحی ها
- کنفرانس بهسازی خود
- استاد انگیزه
- ویژگی آدم های استثنایی
- بامداد پرامید
- سفر به صبحی رویایی
- نسخه برداری برای ساخت بهشت
- اقیانوس احتمالات
- پیامک تهدیدآمیز
- روزی فرخنده
- خودمان را بهتر بشناسیم
- تاریخ ساز ها و سرمایه سازان هوشمند
- رهایی از عدم تمرکز
- تمرین های ضروری برای رسیدن به اوج پیشرفت ها
- تجربه های روزانه
- ماجراجویی های فراموش نشدنی
- بهینه سازی عادت ها
- نگاهی همه جانبه به نظم شخصی
- بحران جهانی خواب!
- نیروی عشق
- موهبتی به نام فردا
- فصل پایانی : آخرین خبرهای خوش
کتاب باشگاه پنج صبحی ها را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.