تخفیف!

بیشعوری ترجمه رویا امامی

بیشعوری راهنمای شناخت و درمان عملی خطرناک ترین بیماری جهان

۷۸.۴۰۰ تومان

ناموجود

شناسه محصول: 9786009748136 دسته:

جزئیات کتاب

وزن 247 گرم
ناشر

ایرمان

نویسنده

مترجم

سایز کتاب

نوع جلد

شومیز

تعداد صفحات

نوبت چاپ

چاپ اول

کتاب بیشعوری ترجمه رویا امامی

کتاب بیشعوری در مورد چیست

خطرناک‌ترین بیماری تاریخ بشریت، بیشعوری است. این چیزی است که «خاویر کرمنت» در کتاب بیشعوری به آن اعتراف می‌کند. اما جای نگرانی نیست. کرمنت صادقانه می‌گوید که خودش هم قبلاً بی‌شعور بوده و توانسته خودش را درمان کند.

او این کتاب معروف را نوشته تا راهکارهای عملی درمان این عارضه را به دیگران هم نشان دهد. به‌نظر می‌رسد که بی‌شعوری یکی از دغدغه‌های اصلی کرمنت است و او در این اثر توضیح می‌دهد چرا بعضی ها بیشعورند. سایر آثار خاویر کرمنت هم در فضایی مشابه نوشته شده‌اند.

موضوع کتاب بیشعوری

«بی‌شعورهای گردن‌کلفت»، «بی‌شعورهای ابدی» و «توطئه‌ی بی‌شعورها» از کتاب‌های این نویسنده هستند که در همه‌ی آن‌ها، جنبه‌های متفاوتی از بی‌شعوری و راهکارهای شناخت و مقابله با آن ارائه شده است.

می‌توان به‌جرئت گفت که این کتاب در ایران، بیشترین طرفدار را دارد. آن‌قدر که حتی از کسانی که چندان اهل کتاب و کتاب‌خوانی نیستند هم نام این کتاب را می‌شنوید.

نکات و مواردی که در این کتاب آمده، می‌تواند به شناخت رفتارهای نادرست خود و اطرافیان و نحوه‌ی مقابله با آن‌ها، کمک کند. با استفاده از همین راهکارهاست که می‌توانیم زندگی سالم‌تر و آرام‌تری برای خود و دیگران ایجاد کنیم.

خاویر کرمنت اعتقاد دارد بیشعوری یک بیماری و اعتیاد است، نه بداخلاقی و سوءرفتار؛ بر همین اساس نیز کتابی را تحت عنوان بیشعوری تالیف کرده و به معرفی بیشعوری اززوایای مختلف پرداخته است. درواقع او راهنمای عملی برای شناخت و درمان خطرناک‌ترین بیماری تاریخ بشریت را در اختیار مخاطب قرار داده است.

در بخشی از متن کتاب بیشعوری می‌خوانیم

همسرم یک بار جشن تولد غافلگیرکننده‌ای برایم ترتیب داد، اما غافلگیرکننده‌ترین چیز این بود که فقط شش نفر در آن مراسم حضور یافتند، که تازه سه‌تای آن‌ها هم زن و بچه‌های خودم بودند. اما من آن را به‌پای حسادت دوستانم نسبت به موفقیت‌های چشمگیرم گذاشتم. برایشان متأسف بودم که حقارت‌ها و بی‌کفایتی‌هایشان باعث می‌شود که در مقابل من چنین واکنش‌هایی نشان دهند، اما زیاد خودم را ناراحت نمی‌کردم و این قبیل خصوصیات را جزء سرشت آدم‌ها می‌دانستم.

بعد هم سعی می‌کردم با بزرگواری این قبیل وقایع را فراموش کنم. سرانجام یک روز از خواب خرگوشی تکانی خوردم. تنها پسرم بعد از ساعت‌ها بگومگو با من، اعلام کرد که نمی‌خواهد به کالج برود و می‌خواهد در نیروی دریایی ثبت‌نام کند.

تک پسرم به جنگ من آمده بود! باورم نمی‌شد! در طی بیست سال گذشته هیچ‌کس جرئت نکرده بود با من دربیفتد و آخرین کسی که چنین خبطی را مرتکب شده بود، سال‌ها انگشت ندامت به دندان می‌گزید. من می‌خواستم پسرم پزشک موفقی مثل خودم بشود، اما او داشت خیره‌سری می‌کرد. از کوره دررفتم و گفتم اگر در نیروی دریایی ثبت‌نام کند، هرچه دیده از چشم خودش دیده.

او هم در مقابل چشمان من چیزی را حواله داد که هرچند غریب بود، نحوه استعمال آن برای یک مقعدشناس ناآشنا نبود! بعد هم در را به هم کوبید و از خانه بیرون رفت. او به همسرم گفته بود که تصمیم گرفته تا آنجایی که امکان دارد از من دور بشود و به حرفش هم عمل کرد. او در رشته‌ی آموزش هوافضا ثبت‌نام کرد.

این کتاب بیشعوری را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.

0/5 (0 نظر)