درباره ی کتاب بینایی بینایی ترجمه ی پروانه جمشیدی :
مقدمه ای از کتاب بینایی اثر ژوزه ساراماگو:
ژوزه ساراماگو در کوری از بی هویتی آدم ها می گوید و شناخت آن ها را نسبت به خودشان و مسایلی که در اجتماع آن ها رخ می دهد، به نقد می کشد و این بی هویتی اجتماعی و سیاسی آدم های یک شهر که پایتخت یک کشور فرضی است، در نماد بیماری کوری ظاهر شده و باعث بروز کوری سفیدی در آن ها می شود. ساراماگو می گوید که این آدم ها با وجود نور و روشن بودن مسیر زندگیشان آن را نمی بینند و دچار کوری سمبلیک شده اند. تنها یک نفر است که از هویت خود و مسایلی که در جامعه می گذرد آگاه است و او کسی است که از این بیماری سمبلیک مصون می ماند.
در پایان رمان کوری می بینیم که آدم ها متوجه ی هویت واقعی خود شده و چشمشان به مسایل اجتماعی و سیاسی جامعه ی خود باز شده و با نگاهی دیگر به دنیای خود نگاه می کنند.
ازنظر حکومت که مدعی حراست از اصول دموکراسی است و حق آزادی را برای همگان محترم می شمارد، این کار مردم آشوب طلبی نام می گیرد و دولت درپی یافتن کسانی است که در این شورش همگانی دخیل بوده و مردم را رهبری کرده اند. راه حل حکومت این است که مردم این شهر را دوباره در یک قرنطینه ی سیاسی و اقتصادی قرار دهد تا بتواند با فشاری که بر مردم می آورد آن ها را وادار سازد تا از کار خود اظهار پشیمانی کرده و دوباره در برابر حکومت سرِ اطاعت فرود آورند. اما مردم که این بار به بینایی عمیقی دست یافته اند دربرابر تمامی فشارها ایستادگی می کنند و دولت مستاصل نیز درپی یافتن رهبران این بینایی است.
درباره ی ژوزه ساراماگو نویسنده کتاب بینایی:
ژوزه ساراماگو برای سبک خارقالعادهی نوشتنش که آن را با رئالیسم یا واقعگرایی مخلوط کرده بود شناختهشده است. او از جملات بسیار بلند و پیچیده در داستانهایش استفاده میکند و خود را چندان مقید به رعایت علائم سجاوندی نمیبیند و جملات و گفتوگوها را دائماً پشت سر هم میآورد. برای مثال یکی از شناختهشدهترین آثار ساراماگو، «بالتازار و بلموندا» داستانی دربارهی پرتغال در قرن هجدهم و فضای تفتیش عقاید است. شخصیتهای اصلی این داستان یک جانباز جنگ و معشوق او هستند که سعی میکنند به کمک یک ماشین زمان که مغز انسانی دارد از شرایط وحشتناک زمانهشان فرار کنند.
«سالمرگ ریکاردو ریش» اثر موفق دیگر ژوزه ساراماگو، داستانی است که جایگاه او را بهعنوان یک نویسندهی متفاوت و برجسته مشخص میکند. این رمان که پر از استعاره و پیچیدگی است نهتنها توانایی ساراماگو در شخصیتپردازی را نشان میدهد، بلکه پر از اطلاعات ارزشمند دربارهی تاریخ و فرهنگ پرتغال است.
«انجیل به روایت عیسی مسیح» اثر جنجالبرانگیز این نویسنده است که سال 1991 منتشر شد. این اثر یک اثر ضدمذهبی و توهین به کاتولیکهای پرتغال نامیده شد و باعث شد او از لیست نامزدهای جایزهی ادبی اروپا خط بخورد. پسازاین اتفاق ساراماگو همراه همسرش به جزیرهی «لانزاروته» در اقیانوس اطلس رفت و تا آخر عمر همانجا زندگی کرد.
کوری مشهورترین اثر ساراماگو در ایران است که این نویسنده سال 1995 آن را منتشر کرده است. این رمان تاکنون 11 بار به فارسی برگردانده شده است. ساراماگو در این رمان موقعیتی را پدید آورده است که تمام مردم جهان براثر یک بیماری مشترک کور میشوند، ساراماگو با استفاده از این فضاسازی ترسناک و فوقالعاده بسیاری از مضامین فکری خود را منتقل کرده است. سال 2008 از روی این رمان فیلمی ساخته شد. او رمانی هم به نام بینایی دارد که سال 2004 منتشرشده است.
ساراماگو بیش از بیست رمان و تعداد زیادی مقاله، داستان کوتاه و شعر منتشر کرده است. او سال 2006 کتاب خاطرات خود را که بیشتر به دورانی کودکیاش و فقری که در آن دوران تجربه کرده اشاره میکند را به پایان برد.
تعداد زیادی از آثار ساراماگو در ایران ترجمهشده و خوانندگان زیادی را به خود اختصاص داده است. علاوه بر کتابهای کوری و بینایی که هرساله در ایران منتشر میشوند کتابهای «تاریخ محاصره لیسبون»، «کنتاوروس» و «در ستایش مرگ» و بسیاری کتابهای دیگر از این نویسنده را میتوانید در کتابفروشیها پیدا کنید.
در بخشی از رمان بینایی می خوانیم :
معمولا باور اکثر مردم بر این است که وجدان فرمانده ی پلیس در یک سری از موارد شغلی ،بر این اساس قرار گرفته که به چیزی که می اندیشد آن را به واقعیت تبدیل کند و نیزچیزی که از او درخواست کرده اند.
این مساله از لحاظ علمی و نظری به اثبات رسیده است که چیزی که باید رخ بدهد،باید رخ بدهد و چاره ای هم نیست.واقعیت این است که احتمال دارد خیلی عادی نباشد،ولی وقتی یکی از مامورین شرافتمند دولت،میان دو شر قرار گرفت ،یعنی میان چیزی که باید باشد و چیزی که ترجیح میدهند اتفاق بیفتد،تصمیم می گیرد خودش را خلاص نمیاد.فرمانده این شرکت بیمه هم اوضاعش به همین منوال بود. او در مدت زمان اندکی که در خانه ی دکتر و همسرش مانده بود،فهمید که چه کسی رهبری گروه را عهده دار است و همین مدت کم کافی بود تا به گروه اشفته و حیرت زده بفهماند که چقدر ماموریتش هولناک بوده است.او گفت همه ی سعی خودش را به کار میگیرد تا نظر روسای خود را تغییر دهد،ولی اینکه تا چه مقدار به موفقیت خواهد رسید خودش هم نمیداند و گفت پنج روز فرصت دارد که این ماموریت را تمام کند و منتظر هستند تا فرد مجرم را که دارای پرونده ی سنگینی میباشد ،دستگیر کند و تحویل انها بدهد.
کتاب بینایی اثر ژوزه ساراماگو ترجمه ی پروانه جمشیدی را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.