درباره ی کتاب :
تب مژگان اثر محمدرضا حدادپور جهرمی توسط انتشارات حداد به چاپ رسید.
کتاب تب مژگان حاصل تحقیقات مهم و طولانی مدت در زمینه ی بهائیت و بهایی شناسی است.تب مژگان با گمشدن دختری ۱۹ ساله به نام مژگان شروع میشود. داستان از وضعیت بد روحی او به دلیل فوت مادرش شروع میشود. عده ای از بهائیان نسبت به تحقیقات امنیتی پدر خانواده در زمینه بهائیت احساس خطر کردهاند. آنها با برنامهریزی از پیش تعیینشده به خانه آنها یورش می برند.( تب مژگان با تخفیف ویژه )
اول به واسطه ترور تدریجی مادر مژگان و سپس بیهوشکردن مژگان با یک ماده خاص، زمینه تبهای طولانی و بیماریهای جسمی و روحی او را فراهم میکنند و باعث میشوند او در دام دوستانی از فرقه انحرافی بهائیت را بیفتد، در حقیقت به واسطه مژگان و برادرش آرمان، آنها قصد آسیبرساندن به پدر خانواده را دارند. دیگر رمان های ایرانی آثار برات….
در متن روی جلد کتاب نوشته شده : « من دیگه چی برای از دست دادن داشتم ؟! احساس بی حیایی و بی عفتی شدیدی داشتم … در طول کمتر از یک شبانه روز ، به خاطر دوست هایی که نمیدونم چطوری یهو سر و کله شون توی زندگیمون پیدا شده بود…
نویسنده میگوید قصد نداشته و لازم هم نبوده که یک کتاب علمی در نقد بهائیت بنویسد. بلکه مسئله مهم و دغدغه اصلی او، مسائل میدانی و زیرپوسته شهر بود که در شیراز، اصفهان، شاهینشهر، کرج، تهران و… شاهد آنها بوده است.
مزایای خرید از فروشگاه آثار برات
- *تخفیف ویژه ی* کتابفروشی آثار برات
- ارسال مطمئن
این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به رمانهای مستند پیشنهاد میکنیم.
درباره محمدرضا حدادپور جهرمی
محمد رضا حدادپور جهرمی متولد سال ۱۳۶۳، یکی از اساتید جوان حوزه علمیه جهرم است که معاونت پژوهشی این حوزه را نیز به عهده دارد. او فعالیتش را با کانال تلگرامی دلنوشتههای یک طلبه شروع کرد. او به شهرت فراوانی بین ادب دوستان انقلابی رسید و آثار مختلفی را منتشر کرد. بیشتر آثارش داستانی و با موضوعاتی مانند فتنه و زندگی طلبهها و خاطرات جنگ منتشر شده است.
در دنیای امروز که انقلابیون کمتر به سراغ داستاننویسی رفتهاند محمدرضا حدادپور عادل به درستی درک کرده است که داستانگویی زبان نسل امروز است و اگر قرار است اطلاعاتی به مخاطب منتقل شود میتوان از آن استفاده کرد. آثار این نویسنده در انتشارات حداد به چاپ رسید.
بخشی از کتاب تب مژگان
خیلی وقت نبود که از ماموریت برگشته بودم… سه روز مرخصی داشتم… مثل پروانه دور بچه ها و خانمم میگشتم بلکه نبودن این دو سه ماه را یه جوری از دلشون در بیارم… وقتی از ماموریت های لبنان برمیگردم، حداقل تا دو هفته دپرسم و طول میکشه که خودم را جمع و جور کنم…
بالاخره مرخصی هم تموم شد و برگشتم اداره… خدا حفظ «عمّار» بکنه… معمولا در غیاب من، وظایف من را هم به دوش میکشه… اما… وقتی اینبار دیدمش، خیلی دمق بود… جریان پرونده ای را برام تعریف کرد که حال دوتامون خیلی گرفته شد… عمار، پوشه بزرگی را باز کرد و شروع کرد: محمد جان! اوایل سال 92 بوده که خانواده ای در شیراز، خبر گم شدن دخترشان را به پلیس اعلام و به خاطر وضعیت روحی بدی که آن دختر داشت، ابراز نگرانی شدیدی کردند…
علت این وضعیت بد روحی، مرگ مادر دختر بود که دقیقا سه روز قبلش رخ داده بود و دختر به خاطر شدت اندوه، دو روز زبانش بند آمده بود و قادر به صحبت کردن نبوده… صبح روز سوم، دختر را در رختخوابش ندیدند و بسیار آشفته و نگران، به نزدیک ترین اداره آگاهی محل مراجعه کرده و گزارش مفقودی او را دادند…
کتاب تب مژگان را به همراه تخفیف ویژه از ما خریداری کنید.