درباره ی کتاب تنها زیر باران اثر مهدی قربانی
کتاب تنها زیر باران سرگذشت نامه و خاطرات نزدیکان شهید مهدی زین الدین است . قربانی نویسنده ی کتاب، تنها زیر باران را اینگونه معرفی می کند: در این چند ساله که پای مصاحبه با بستگان و همرزمان آقامهدی، خاطراتش را جرعه جرعه می نوشیدم و مثل تمامی آ نها که روزگاری را با او گذرانده بودند ذوق بند بند وجودم را پر می کرد، هیچ در باورم نمی گنجید روزی قلم به دست بگیرم و بانی روایت همان خاطرات باشم.
از ابتدای نگارش تصمیم گرفتم محتوای کتاب به گونه ای باشد که خط سیر زندگی شهید زین الدین را از بدو تولد تا شهادت نشان دهد. انتخاب خاطرات پیش رو آ نهم از میان انبوه روایت هایی که هرکدام تصویری هرچند کمرنگ از شهید در خود داشتند، کار ساده ای نبود.
این مختصر، نتیجهی ساعتها مطالعه، تفکر و صرف وقت در انتخاب، و علاوه بر آن، نگارش و ترتیب دهی خاطرات است. تنها زیر باران، ادعایی در ارائهی تصویر کامل از فرماندهی لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) ندارد. چه بسا خاطراتی شیرین و دلچسب که به دلایلی نوشتنشان را به فرصتی دیگر و شاید چاپهای بعدی موکول میکنم. اثر حاضر که آن را میتوان مصداق این بیت دانست:آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید.دیگر کتاب های شهدا…
بخشی از کتاب تنها زیر باران
خودش گفته بود مجید بیاید. او هم از مقرشان با یک راننده میرود کرمانشاه پیش مهدی . میخواستند بروند سردشت. موقع حرکت، مهدی به رانندهاش میگوید: «لازم نیست تو بیایی. من با مجید میرم. یزدی هم میگوید: «اینطور که نمیشه. من هم محافظ تو هستم، هم رانندهت، باید بیام.» انگار که به مهدی الهام شده باشد این راه برگشتی ندارد، جواب میدهد: «اگه ما رفتیم و شهید شدیم، من جواب پدر خودم رو میتونم بدم، اما جواب پدر تو رو نمیتونم.» دوتایی با مجید راه میافتند. ظهر میرسند سپاه بانه و آنجا نماز میخوانند.
حتی برای ناهار نمیمانند که زودتر برسند سردشت و به کمین ضدانقلاب نیفتند. جادهی بانه ـ سردشت ناامن بوده. هر روز نیروهای خودی تا ساعت خاصی امنیت جاده را تأمین میکردهاند. نرسیده به سردشت، باران میگیرد. نیروهای تأمین زودتر جمع میکنند و میروند. مهدی که پشت فرمان بوده، سر یک پیچ، سرعت ماشین را کم میکند. یکهو از پشت درختها و بوتههای کنار آن جادهی خاکی و باریک، ماشین را به رگبار میبندند. پشتبند رگبار، یک آر.پی.جی بهسمت تویوتا شلیک میکنند. گلوله، سقف ماشین را میشکافد و از آن طرف بیرون میزند. ترکشهای آر.پی.جی چانه و گلوی مجید را میبَرد. مجید در دم شهید میشود. مهدی فوری از ماشین بیرون میآید و در جهت خلاف راهی که آمده بودند، میدود تا جانپناهی پیدا کند. هنوز خیلی از ماشین دور نشده بوده که او را هم به رگبار میبندند.
درباره ی نویسنده ی کتاب تنها زیر باران :
مهدی قربانی ، متولد طبس، فروردین 1333 هجری شمسی ، برابر با شعبان المعظم 1373 هجری قمری.دارای لیسانس حقوق قضایی ، پیشنه ی مطالعاتی ام به سالهای 1352 هـ .ش می رسد که برای اولین بار با معرفی دبیر عربی در دوره متوسطه با تفسیر نوین از استاد محمد تقی شریعتی مزینانی آشنا شدم. سپس کتابهای آیت الله دستغیب، آیت الله مطهری ، استاد دکترعلی شریعتی و جلال آل احمد و…،را تا سال 1360 هـ ش را مطالعه نمودم .
کتاب تنها زیر باران را به همراه تخفیف ویژه ی آن از نشر آثار برات خریداری کنید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.