درباره ی کتاب جاناتان مرغ دریایی :
کتاب جاناتان مرغ دریایی با عنوان اصلی «jonathan Livingston seagull» اولین بار سال ۱۹۷۰ منتشر شد. داستان کتاب داستان یک مرغ دریایی است که برای آموختن دربارهی زندگی و رسیدن به کمال پرواز میکند. راسل مونسون این کتاب را تصویرسازی کرده است.داستان جاناتان مرغ دریایی اولین بار در پایان دههی ۶۰ قرن بیستم بهصورت داستان کوتاه در مجلهی فلایینگ منتشر شد و سپس بهصورت کتاب درآمد.
موضوع کتاب :
داستان جاناتان داستان تلاش انسان هایی است که در گذر زندگی به دنبال کمال هستند . این داستان نمودی از زندگی انسان هایی است که ذات خود را مقدم بر حیات دنیوی می انگارند و در مقابل بی مهری های هستی و انسان های اطراف ، فروگذار اهداف خود نیستند. آری داستان جاناتان داستان هایی است که به خاطر تفاوت افکار ، عقاید و اعتقادات گرچه از طرف جامعه طرد می شوند ، اما از عقیده و ایمانشان دست برنمی دارند….
جاناتان مرغ دریایی ای است که حوصله اش از جمع کردن غذا سر رفته است. او تحمل روتین زندگی مرغ های دریایی را ندارد و هر روز ماجرای تازه ای ایجاد می کند و تلاش می کند چیزهای بیشتری از پرواز بیاموزد. نافرمانی های جاناتان باعث اخراج او از گله می شود. جاناتان پس از اخراج از گروه شروع به ماجراجویی کرده و تلاش می کند چیزهای بیشتری درباره ی خودش و توانایی هایش بیاموزد. همین اتفاقات چالش های عجیبی را پیش روی جاناتان قرار می دهد.
جاناتان مرغ دریایی یک کتاب معمولی نیست، کتابی است که به عنوان الهام بخش ترین کتاب عصر ما شناخته می شود. این کتاب کوتاه و دوست داشتنی داستان شکستن حصارهاست. داستان لذت بخشی که حرف های زیادی برای گفتن دارد. ریچارد باخ در کتاب جاناتان مرغ دریایی از مخاطب می خواهد کلیشه هاو حصارها را کنار بگذارد و به خود واقعی و منحصربه فردش دست پیدا کند. این کتابی است که هرکسی باید بخواند و به خودش و آرزوهایش بیندیشد.
این کتاب در دسته ی کتاب های داستان آمریکایی قرار دارد. کتاب جاناتان مرغ دریایی مناسب برای گروه سنی بزرگ سال است. کتاب جاناتان مرغ دریایی حجم اندکی دارد . برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتاب های طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع داستان آمریکایی را بخوانند مفید خواهد بود.
در بخشی از کتاب جاناتان مرغ دریایی می خوانیم:
صبح بود و خورشید چون رخت، انوار طلایی اش را به روی امواج آرام دریا گسترانده بود.
در یک مایلی ساحل، قایق ماهیگیری روی آب شناور بود . خبر از وجود غذا در منطقه را می داد . هزاران مرغ دریایی را برای تکه غذایی ناچیز به پرواز در آورده بود. روز پرهیاهوی دیگری بود.
اما دورتر از ساحل و قایق ماهیگیر، مرغ دریایی تنهایی به نام جاناتان لیوینگستون، مشغول تمرین پرواز بود. بر فراز آسمان در اوج صد پایی زمین، پاهایش را پایین نگه داشته بود، منقارش را بالا گرفته بود و تلاش می کرد تا قوس تابدار دردناکی را بر بالهایش تحمل کند.
این قوس باعث میشد که بتواند به آهستگی پرواز کند. به قدری سرعتش را کم کرده بود که باد چون نجوایی صورتش را لمس می کرد و اقیانوس ساکت و ساکن زیر بال هایش قرار داشت. برای لحظه ای چشم هایش را برای تمرکز هر چه بیشتر تنگ کرد، نفسش را نگه داشت و سعی کرد تا قوس بیشتری به بال هایش بدهد که ناگهان بال و پرش در هم گره خورد. دیگر نتوانست به حرکتش ادامه دهد و افتاد…
قسمت دیگری از کتاب :
فکر کرد بنابراین، این آسمان است و اجباراً با خودش تبسمی کرد. ارزیابی آسمان در چنین لحظه ای که فرد وارد آن می شد اصلاً شایسته نبود.
ازآنجایی که او اکنون از زمین، بالای ابرها و به همراه دو مرغ دریایی درخشان می آمد متوجه شد بدن خودش نیز به درخشندگی آن ها می شود. در حقیقت همان جاناتان جوان که همیشه در پشت چشمان طلایی اش زندگی کرده بود آنجا بود با این تفاوت که شکل بیرونی اش تغییریافته بود.
بدنش شبیه اندام یک مرغ دریایی بود با این تفاوت که اکنون خیلی بهتر از اندام قبلی اش با آن پرواز می کرد. با خود گفت: چراکه نه، با نصف تلاش به سرعت و موفقیتی دو برابر از بهترین روزها در روی زمین دست خواهم یافت. اکنون پرهایش با سفیدی و تلالو خاصی می درخشید و بال هایش چون ورقه های نقره ای صیقل یافته ای نرم و کامل بودند. او شادمانه با وارد آوردن نیرو به این بال های تازه به پی بردن مواردی درباره ی آن ها پرداخت.
در سرعت دویست و پنجاه مایل در ساعت احساس کرد به حداکثر سرعت رسیده است. در سرعت دویست و هفتادوسه مایل با خودش فکر کرد اینک با آخرین سرعتی که می تواند در حال پرواز است و این موضوع او را تا حدی مأیوس کرد…
درباره ی نویسنده ی کتاب :
ریچارد باخ (Richard David Bach) در اوک پارک ایلینوی چشم به جهان گشود. پدرش رولند روبرت و مادرش روت هلن شاو باخ بود و این گونه نسب او به یوهان سباستین باخ، آهنگ ساز شهره ی آلمانی، می رسد. در سال 1955، ریچارد باخ در کالج لانگ بیچ استیت مشغول به تحصیل شد. این کالج را اکنون با عنوان دانشگاه ایالتی کالیفرنیا می شناسند.
ریچارد باخ برای اولین بار در 14سالگی سوار هواپیما شد و اولین پروازش را در 17سالگی انجام داد. از آن زمان همواره عاشق پرواز بود و بسیاری از آثارش را درباره ی پرواز نوشت. او در هر زمینه ای که به نوعی به پرواز مربوط باشد، کارهایی انجام داد. او با نمایش هوایی، تصاویر متحرکی را در آسمان ساخته .در حوزه ی هوانوردی، نویسندگی و معلمی کرده است.
بهترین کتاب های ریچارد باخ
- «جاناتان مرغ نوروزی»
- «پرنده ای به نام آذرباد»
- «آخرین پرواز آذرباد»
- کتاب اوهام
- کتاب پلی به سوی جاودانگی
- کتاب راهنمای منجی گری
جملات زیبای ریچارد باخ :
- واقعیت این است که ما همگی در این سیاره تنها هستیم. هر کدام از ما کاملاً تنهاییم و هرچه زودتر این حقیقت را بپذیریم، به نفعمان خواهد بود. (کتاب پلی به سوی جاودانگی)
- بهشت یک مکان نیست، زمان هم نیست. بهشت یعنی کمال. (کتاب جاناتان مرغ دریایی)
- سرتاسر بدن شما چیزی جز اندیشه های شما نیست. یعنی آن طور که شما خود را می بینید. اگر زنجیرهایی که بر روی افکار شماست بشکنید،
- زنجیرهای جسم شما هم از هم می گسلد. (کتاب جاناتان مرغ دریایی)
- عمری است چشم به راهی تا دیگری را ملاقات کنی که تو را درک کند. خود را همان طور که هستی بپذیر و سرانجام یکی را خواهی یافت که خود تو بوده است. (کتاب راهنمای منجی گری)
- اگر خداوند راست در دیدگانت بنگرد و بگوید: من توصیه می کنم مادام که در این جهان زندگی می کنی، شاد باشی، چه خواهی کرد؟ (کتاب راهنمای منجی گری)
- هر وقت صلح را انتخاب کنیم، در صلح خواهیم زیست. (کتاب یگانه)
این کتاب را به همراه تخفیف ویژه ی ان خریداری کنید. جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ مترجم شهین ریاحی مدوار