خاتون و قوماندان اثری از مریم قربان زاده است. این کتاب زندگی نامه ام البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی است.
دیگر کتاب های مرتبط با این کتاب : تنها گریه کن ، حوض خون
درباره ی کتاب خاتون و قوماندان
خاتون و قوماندان روایتی از همسر شهیدی فداکار و ایثارگر است. این همسر شهید با نام ام البنین همسر شهید علیرضا توسلی معروف به «ابوحامد» است.
او فرمانده لشکر فاطمیون بود.
در جنگ ایران و عراق او به کردستان رفت و یک سال در آن منطقه جنگید. بعد از اتمام جنگ، برای جنگ با ارتش شوروی به افغانستان رفت.
زندگی و شهادت
علیرضا توسلی در سال 1379 با ام البنین حسینی ازدواج کرد. از ثمره این ازدواج او سه فرزند داشت. یک پسر و دو دختر.
ابوحامد در سال 1392 در سوریه شهید شد و در مشهد دفن شد.
مشخصات کتاب خاتون و قوماندان
کتاب خاتون و قوماندان دارای تصاویری از شهید علیرضا توسلی و خانواده و همرزمان وی است.همچنین این کتاب دارای تغریض رهبری و سال شمار روایت زندگی ام البنین حسینی و شهید علیرضا توسلی است.
بخش هایی از کتاب خاتون و قوماندان
ازدواج
کم کم بین فامیل پیچید که حاجی اخلاقی دخترش را به یک رزمنده میدهد؛ ولی ما به هیچکس درباره کاروبارش نگفتیم.
خودش هم نگفته بود در سپاه حضرت هستم نه گپی از عنوان شده بود، نه از درجه و مقام؛ اما فامیل از این طرف و آن طرف شنیده بودند که داماد حاجی اخلاقی قومندان است.
پدرم که به فامیل گفته بود، در تشکیلات سپاه حضرت کار میکند سپاه حضرت محمد رسول الله را برای مقابله با جنگ و ناامنی تشکیل داده بودند. افراد سپاه حضرت برای جنگ با طالبان می رفتند و در شرایط افغانستان از مردم دفاع می کردند.
صحبت به مهریه و مهر حاضر رسید. رسم ما این است که وقتی خواستگار می آید و خانواده دختر او را قبول میکنند، باید مبلغی را به عنوان مهر حاضر بپردازد. این مبلغ را باید نقداً و در مراسم عقد پرداخت کند و خانواده دختر این مبلغ را در خرید جهیزیه و وسایل منزل هزینه می کند. علیرضا روایت و آیه و حدیث میخواند، اما پدرم کوتاه نمی آمد. در مورد مهریه خواست که با خودم صحبت کند. استدلال کرده بود که این بخش دیگر مربوط به خود دختر است. و ادامه …
سفر
دو روز از رفتن علیرضا گذشته بود، که بابای عالیه آمد و یک یادداشت از طرف علیرضا برایم آورد. همراه یادداشت یک فقره چک هم بود. که این چک دستت باشد. برو باهاش وسیله بخر.
در همین زمان که عمه ام آمده بود، فرصت خوبی بود که از کمک هایش استفاده کنم؛ چون دوتا دختر عروس کرده بود و تجربه داشت. رفتم یک توپ پارچه و دو گونی پرز گرفتم، تا عمه و مادرم تشک و بالش ها را درست کنند. در یک روز سه تشک و چند جفت متکا درست کردیم. کارهای دوخت و دوز با خودم بود. وقتی علیرضا تشک ها را دید، گفت: «اینها خیلی نرم و راحت هستند. من عادت به صخره و سنگ دارم روی این تشک ها راحت نیستم!
برای خرید ظرف و ظروف هم با عمه ام رفتیم. هر چقدر خودم با احتیاط هزینه می کردم همان قدر هم عمه ام تذکر می داد زیاده روی نکنم. می گفت: «حالا بعداً کم کم می خری. اگر الان پول های شوهرت را تمام کنی مجبور می شود قرض کند. بعداً برای خودت سخت می شود. طلبکارها می آیند در خانه».
علیرضا بعد از یک هفته برگشت، اما دست خالی. یکی از نیات سفرش همین بود که بتواند پولی قرض بگیرد تا خانه ای تهیه کنیم. مجبور شد مشکلش را با دوستان هم رزم و تشکیلاتشان مطرح کند. آنها هم قول داده بودند که برای رهن خانه کمک کنند. و ادامه دارد…
کتاب خاتون و قوماندان کتابی در حوزه ی شهدا و دفاع مقدس به همراه تخفیف ویژه ی سفارش آنلاین می باشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.