کتاب خوشه های خشم ترجمه ی عبدالحسین شریفیان
خوشه های خشم ترجمه ی عبدالحسین شریفیان اثری آن چنان پرصلابت و نیرومند می باشد که به حق نمونه و سرمشق فرهنگ و ادبیات آمریکایی به شمار می آید. چاپ نخستین خوشه های خشم که انتشار یافت در آمریکا و بریتانیا طوفانی برپا شد.
خوشه های خشم ترجمه ی عبدالحسین شریفیان، شرح حال خانواده ای کشاورز است که بر اثر هجوم سایر کشاورزان خرده پا و کارگران کشاورزی،زمین های خود را در اُکلاهما رها میکنند و چون تمامی امید و آرزوهایشان را از ماندن در آنجا جا برباد رفته میبینند به سوی سرزمین افسانه ای کالیفرنیا روی می اوردند.
کاروانی به سوی غرب راه می افتد که در جاده ها اردو می زنند و چون هر دم تعداد کارگران فزونی میگیرد میزان مزدها پایین می آید،کار فقر،انحطاط و کشمکش با پلیس و کارفرمایان بالا می گیرد و وقایعیپیش می آید که…خواننده خود باید داستان را صبورانه تا اخر بخواند و درباره ی ارزش آنها به داوری بنشیند.
درباره ی نویسنده خوشه های خشم ترجمه ی عبدالحسین شریفیان
جان استن بک،داستان نویس مشهور آمریکایی ،1902 در سالیناس کالیفرنیا زاده شد،سالیناس شهری است در چند مایلی ساحل اقیانوس آرام و در مجاورت دره ی حاصلخیز سالیناس.او که از میان مردم محروم آن سرزمین برخاسته بود تحصیلات خود را در رشته زیست شناسی دریایی در دانشگاه استانفورد ناتمام گذاشت و در پی آن به مشاغل رنجباری چون بنیایی نقاشی ساختمان و مانند این ها پرداخت و تا سی سالگی ادامه داد و بعد از آن به روزنامه نگاری و نویسندگی روی آورد.
بخشی از کتاب خوشه های خشم ترجمه ی عبدالحسین شریفیان
آخرین باران ها بر سرزمین سرخ و پاره ای از سرزمین خاکستری رنگ اُکلاهما آرام فرو ریخت،ولی زمین ترک خورده را نشکافت.گاوآهن ها شیارهای جویبارها را از همه سو بریدند و دریدند.با آخرین باران ها،ذرت ها به زور سربرآوردند و انبوهی از علف های خودرو هر دوسوی جاده را فرش کردند،آن چنان که زمین های خاکستری و زمین های سرخ تیره،اندک اندک زیرپوششی سبز نهان شدند.در اواخر ماه مه رنگ از رخسار آسمان پرید و ابرهایی که از بهار تا آن هنگام،دیرگاهی بود در آن بالاها آرمیده بودند،پراکنده شدند.
آفتاب داغ روز به روز و دمادم بر سرذرت های نورسته می تابید،تا آنجا که خطی قهوه ای رنگ بر کناره های سر نیزه های سبزگسترش می یافت،ابرها پدیدار می شدند،و راهشان را می گرفته و می رفتند بی آنکه بکوشند قطره ای باران فرو ریزند.علف های خودرو رنگ سبزشان را تیره تر کردند تا پایدار بمانند،اما بیش از این گسترش نیافتند و رشد نکردند.
سطح زمین سفت شد.لایه ی نازک اما سختی آن را پوشاند،و چون رنگ آسمان پرید،زمین هم رنگ باخت،با رنگ زمین های سرخ به پشت گلی زد و زمین های خاکستری رنگ سفیدی گرفت.در شیار هایی که آب پدید آورده بود،خاک درون جویبارهای کوچک و خشک به گردوغبار بدل میشد.موش های بیابانی و مورچه خورها بهمن های کوچک به وجود می آوردند.
چون آفتاب همه روزه بی دریغ و سوزان می تابید،برگ های ذرت های جوان هم سختی و شق ورقی خود را اندک اندک از دست می دادند؛نخست هلال وار خم می شدند،و بعدکه رگه های میانی شان نیروی پایداری خود را از دست می داد،یک به یک مچاله می شدند.
این کتاب را به همراه تخفیف ویژه آن خریداری کنید.