درباره ی کتاب سرگذشت ندیمه نوشته ی مارگارت اتود :
زمانی که آتوود نوشتن سرگذشت ندیمه ( The Handmaid’s Tale) را شروع کرد، نام آن را «اففرد» به تاثیر از شخصیت اصلی داستان گذاشت. او این اثر را زمانی که در آلمان ساکن بود، با ماشین تحریر آلمانی که کرایه کرده بود نوشت. در آن سالها دیوار برلین، بخش غربی و شرقی شهر را از هم جدا کرده بود و مارگارت اتوود به تاثیر از حکومتهای دیکتاتوری شروع به نوشتن این داستان کرد.
سرگذشت ندیمه در سال ۱۹۸۵ منتشر شد؛ درحالیکه اتوود چندبار از انتشار آن صرفنظر کرده بود. آتوود برای این کتاب جایزهی آرتور سی کلارک را گرفت که جایزهی مخصوص کتابهای علمی-تخیلی است. هرچند اتوود مخالف چنین نظری دربارهی ژانر کتاب است.
داستان سرگذشت ندیمه در شهر کمبریج ایالت ماساچوست شکل میگیرد. به دنبال ترور رییس جمهور انقلابی شکل میگیرد که تغییرات عظیمی را در این ایالت ایجاد میکند. انقلاب توسط مسیحیان انجام میشود و سردمداران جنبش، دولتی به نام «گیلاد» ایجاد میکنند. در این حکومت تازه تاسیس قانون اساسی منحل میشود و فردیت افراد -بهخصوص زنان- هیچ اهمیتی ندارد. مردم در خدمت دولت مورد ظلم و ستم و تبعیضهای جنسیتی قرار میگیرند و دین مسیحیت به عنوان دین قانونی کشور اعلام میشود. ازدواج مجدد، طلاق و بسیاری از تصمیمات فردی که حقوق شهروندی افراد است نیز از سوی دولت، بیقانونی بهحساب میآید. این دولت نمادی از حکومت تئوکراتیک جلید است. در این گروه از دولتها، قوانین براساس نظر مدعیان خدا بر روی زمین نوشته میشود و مذهب غالب که در کتاب سرگذشت ندیمه مارگارت اتوود دین مسیحیت است، تعیینکنندهی چهارچوبهای سازمانی و حقوق افراد است.
در «گیلاد» افرادی که دست به اعتراض میزنند، گناهی مرتکب میشوند و یا خطایی از آنها سر میزند به مجازاتی سخت محکوم میشوند. آنها را به مناطق آلوده که «کولونی» نام دارد میفرستند و یا محکوم به اعدام میشوند. جنازههای گناهکاران را در قسمتهای مختلفی از شهر آویزان میکنند تا درس عبرتی برای افراد جامعه باشد.
در مناطقی از این کشور حوادث فاجعه بار مربوط به نیروگاههای هستهای رخ داده است که در نتیجه، اکثر مردان شهر قدرت باروری ندارند. این درحالیست که ناباروری مردان از سمت دولت مورد قبول نیست و عقیم بودن تنها از سمت زنان تلقی میشود. در پی اتفاقهای سیاسی و نیاز جکومت برای به قدرت گرفتن فرماندههای عالیرتبه، دستور میدهند زنانی که توانایی باروری دارند در خانوادههای سلطنتی زندگی کنند تا فرزندانی بهدنیا بیاورند و پس از آن برای خدمت به خانوادهای دیگر به خانههای دیگر فرستاده شوند. این زنان «ندیمه» نام دارند.
در سرگذشت ندیمه داستان از زبان یکی از ندیمهها به نام «جون» روایت میشود. قهرمان داستان دختری دارد که پس از تشکیل حکومت «گیلیاد» او را به خانوادهای بدون فرزند میدهند. «جون» به خانهی یکی از دولتمردان فرستاده میشود و به او لقب «آففرد» میدهند؛ زیرا نام فرماندهاش «فرد» است. در پی انجام امورات خانه و خریدهای روزانه، «افردد» با ندیمهی دیگری گفتوگو میکند و با گروهی زیرزمینی که برای براندازی حکومت تلاش میکنند، آشنا میشود.
در پشت جلد این کتاب به نقل از روزنامهی واشنگتن پست نوشته شده است: «سرگذشت ندیمه رمانی است آمیخته به طنز، هراس و هشدار که از آمیزش تیره و تار سیاست و روابط زن و مرد بهطرزی هنرمندانه پرده برمیدارد. رمان اتوود به لحاظ تخیل آیندهنگرش، از جهاتی، ۱۹۸۴ اورول را به خاطر میآورد.» همچنین نوشتهی هوستون کرانیکل نیز آورده شده است: «تا این کتاب مجاز است، بخوانیدش.»
در بخشی از کتاب سرگذشت ندیمه میخوانیم :
هولناکتر از همه، کیسههای روی سرشان است، هولناکتر از آنچه چهرههایشان میتوانست باشد. مردها را به مجسمههایی شبیه میکند که صورتهایشان هنوز طراحی نشدهاند. گویی مترسکهایی هستند که برای ترساندن ساخته شدهاند. یا گویی سرهایشان گونی است، پر از مادهای تفکیک ناپذیر، مثل آرد یا خمیر. سنگینی سرهاشان، جای خالیشان، به پایین کشیده شدنشان به خاطر جاذبه و دیگر حیاتی نیست که سر جا نگهشان بدارد. سرها صفرند.
اما اگر نگاه کنید و نگاه کنید، همان گونه که ما میکنیم، میتوانید خطوط صورتشان را زیر پارچه سفید، چون سایههایی خاکستری ببینید. سرها، سرهای آدم برفیهایی است که چشمان زغالیشان و بینیهای از هویجشان افتاده باشند. سرها ذوب میشوند.»
این کتاب را به همراه تخفیف ویژه ی ان خریداری کنید.