سقوط قسطنطنیه

این رمان در حالی آغاز می شود که ژان آنژ در آن قسطنطنیه با آنا نوتاراس ملاقات می کند و آنها بلافاصله عاشق یکدیگر می شوند. در ابتدا آنج از هویت خود بی خبر است ، اما بعدا متوجه می شود که او دختر مگاس دوکس لوکاس نوتاراس است.
آنج متعهد است که در کنار مسیحیان علیه نیروهای عثمانی اسلامی تا سر حد مرگ بجنگد. با این وجود ، رابطه قبلی وی با محمد باعث بی اعتمادی مداوم او به مسیحیان لاتین و یونان می شود.
سرانجام ژان آنژ به عنوان وارث برحق امپراطوران بیزانس آشکار می شود ، گرچه او علاقه ای به قدرت ندارد. قسطنطنیه سرانجام تحت حمله محمد قرار می گیرد ، آنا در حالی که در لباس مبدل سربازی بود ، می میرد و ژان توسط محمد مورد شکنجه قرار می گیرد.

قسمتی از کتاب سقوط قسطنطنیه نوشته ی میکا والتاری :

شما سلطان محمد را ندیده اید و نمی شناسید ولی من خوب او را می شناسم و می دانم چقدر جاه طلب و با استقامت و بی رحم است و من با دو چشم خود دیدم که سلطان محمد خشت می مالید تا دیگران را وا دارد که ، آجر به مقدار زیاد تولید کنند و استحکامات زودتر ساخته شود و افسرانش او را « اسکندر آسیا می خوانند.

زن پرسید برای چه او را اسکند آسیا می نامند ؟ گفتم اسکندر مقدونی از غرب به راه افتاد و به سوی شرق رفت و تمام کشورهای آسیا را مسخر نمود و سلطان محمد تصمیم دارد از شرق به راه بیفتد و به سوی غرب برود و تمام کشور های مغرب زمین را تصرف نماید و به همین جهت وی را اسکندر آسیا می خوانند ولی این مرد می داند که تا قسطنطنیه را تسخیر نکند محال است بتواند کشور های مغرب زمین را تصرف بنماید و لذا به طور حتم به این شهر حمله خواهد نمود …

کتاب سقوط قسطنطنیه نوشته ی میکا والتاری انتشارات تاو را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.