درباره ی کتاب سوء تفاهم نوشته ی آلبر کامو :
کتاب سوء تفاهم نمایشنامهای از آلبر کامو، نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار معروف فرانسوی است که در سال ۱۹۱۳ در الجزایر به دنیا آمد. این نمایشنامه برای اولین بار، چهار هفته پیش از آزادی پاریس بر روی صحنه رفت و ماریا کاسارس (معشوقهی آلبر کامو) در نقش «مارتا» درخشان ظاهر شد.
علیرغم اینکه بسیاری از نویسندگان مشهور جهان آلبر کامو را در دستهٔ اگزیستنسیالیستها قرار دادهاند، خود او همواره آن را رد کرد. کامو جوانترین نویسندهای بود که موفق به دریافت جایزهٔ نوبل شد و چند سال بعد، در سال ۱۹۶۰ بر اثر سانحهٔ تصادف درگذشت.
در این نمایشنامه، کامو بار دیگر انگیزههایی پیرامون قتل مطرح میکند اما منتقدان نمایشنامهی سوءتفاهم را اثری ضعیف میدانند که در حد و اندازه کتابی مانند بیگانه نیست. در ادامه به معرفی کتاب سوءتفاهم میپردازیم و جنبههای مختلف کتاب را بررسی میکنیم.
شخصیتهای نمایشنامه همانند دیگر داستانهای کامو از همان ابتدا و بهتدریج به خواننده معرفی میشوند. مادر، مارتا که دختر خانواده است، یان (ژان) که پسر خانواده است و ماریا که همسر یان است. ناگفته نماند که پیرمرد خدمتکاری هم نقش کوتاه اما تقریباً تأثیرگذاری را ایفا میکند.
داستان در یک مسافرخانه اتفاق میافتد که مادر و دختر آن را اداره میکنند و برای رسیدن به آرزوهایشان که رفتن به افریقا و زندگی در وضعیت بهتر است، دست به کارهای عجیب و غیرانسانی میزنند. رویای مارتا و مادرش زندگی در یک خانه ساحلی در جایی با آفتاب درخشان است.
در این میان پسر خانواده که از کودکی از آنها جدا شده، تصمیم میگیرد برگردد و خودش را به آنها بشناساند، اما بهشیوهای غیرمستقیم؛ چرا که فکر میکند خوشبختی او در گروِ زندگی با مادر و خواهر و تأمین نیازهای این دو نفر است. گرچه همسر او با این کار مخالف است و اصرار دارد که شوهرش از همان ابتدا باصراحت اعلام کند که او پسر خانواده است. دقیقاً از همینجا است که قسمت اصلی داستان شکل میگیرد: روبرو شدنِ ژان با اعضای خانوادهاش و سپس ادامه داستان.
ایریس رادیش – نویسنده کتاب کامو آرمان سادگی – درباره کتاب سوءتفاهم مینویسد: «این درام هم یک آزمایش دیگر اخلاقی است؛ انسان برای پول تا کجا پیش میرود؟ کامو در یادداشتهایش مینویسد: هر زندگی معطوف به پول نوعی مرگ است.»
آلبر کامو ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در الجزایر فرانسه در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. او که فیلسوف و روزنامهنگار مشهور و خالق اثر بینظیر بیگانه است، در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد» جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. او پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهی جایزه نوبل است.
آلبر کامو در سال ۱۹۴۹ اتحادیهای بینالمللی تأسیس کرد که آندره بروتون نیز یکی از اعضای آن بود. شکلگیری این گروه، به گفته خود کامو، بر اساس «محکوم کردن هر دو ایدئولوژی شکل گرفته در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی» بود. آلبر کامو در طول دوران فعالیتش رمانها و نمایشنامههای بسیاری را نوشت طاعون، سقوط، بیگانه، نمایشنامه کالیگولا، نمایشنامه صالحان، افسانه سیزیف و خطاب به عشق که مجموعه نامههای عاشقانهی او و ماریا کاسارس است از آن جملهاند.
آلبر کامو ۴ ژانویه ۱۹۶۰ در ۴۶ سالگی در ویلبلویل فرانسه به علت یک سانحه رانندگی از دنیا رفت.
بخش هایی از کتاب سوءتفاهم اثر آلبر کامو :
(مادر،مارتا و خدمتکارپیر در صحنه اند.پیرمرد می روبد و مرتب میکند.خواهر پشت پیشخوان است و موهای خود را به عقب می زند.مادر کف اتاق را می پیماید و به طرف ئر میرود.)
دیدی که این سپیده دم اخر در رسید و ما عاقبت به پایان این شب رسیدیم.
بله من فردا در خواهم یافت که کار خوبی را تمام کرده ایم. اکنون من چیزی جز خواب و جز قلب خالی از احساسات خودم را حس نمیکنم.شب خیلی سختی بود.
ولی این صبح،پس از سال ها،اولین صبحی بود که من در ان نفس راحت کشیدم .هیچ قتلی این قدر کم برای من رنج و زحمت نداشت.به نظرم می رسد که هم اکنون صدای دریا را می شنوم.و در من شادی چنان انگیخته شده که نزدیک است مرا وادار به فریاد زدن کند.
…………………………….
(مادر: تنها است. از نو مینشیند. دستهایش را روی میز میگذارد و آنها را تماشا میکند.)
مادر: فکر عجیبی بود که با او از دستهایم حرف زدم. اگر با وجود اینها، به دستهایم نگاه کرده بود، شاید آنچه را که در گفتههای مارتا: نخواست درک کند، از آنها درک میکرد.
اما چرا باید این مرد برای مردن اینهمه دل داشته باشد و من برای قتل دوباره، اینقدر کم؟ خیلی دلم میخواست برود تا من بتوانم باز هم امشب را آسوده دراز بکشم و بخوابم. چهقدر پیر! من خیلی پیرتر از آنم که بتوانم از نو دستهایم را دور قوزک پای او بفشرم و لنگر بدن او را در تمام راهی که به رودخانه منتهی میشود، تحمل کنم. من برای این آخرین کوششی که او را در آب خواهد انداخت و مرا با بازوهایی آویخته، نفسی قطع شده و ماهیچههایی کرخ، درحالی باقی خواهد گذاشت که قدرت پاککردن قطرات آبی را هم که از زیر بدن بهخوابرفتهٔ او بهصورت من خواهد جهید، ندارم. من برای این آخرین کوشش، خیلی پیرم خیلی پیر! خوب، بگذریم! قربانی کامل است. من باید خوابی را که برای شبهای خودم آرزو میکنم به او بدهم. و این است…
(مارتا: ناگهان وارد میشود.)
کتاب سوءتفاهم اثر آلبرکامو ترجمه ی جلال آل احمد را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.