تخفیف!

لبیک در آسمان

خاطراتی از شهید عباس بابایی

۴۶.۴۰۰ تومان

شناسه محصول: 9786007594469 دسته: ,

جزئیات کتاب

وزن 187 گرم
ناشر

یازهرا(س)

نویسنده

سایز کتاب

نوع جلد

شومیز

تعداد صفحات

کتاب لبیک در آسمان خاطراتی از شهید عباس بابایی 

 

درباره ی کتاب :

 

عباس بابایی

لبیک در آسمان : عباس بابایی چهاردهم اسفند ۱۳۲۹ در قزوین متولد شد. وی دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر طی کرد سال ۱۳۴۸ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی وارد شد و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی به سال ۱۳۴۹ برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا اعزام گردید.

سال ۱۳۵۱ بود که بابایی به ایران بازگشت و به پایگاه دزفول منتقل شد. او در چهارم شهریور ۱۳۵۱ با دختر دایی خود صدیقه (ملیحه) حکمت ازدواج کرد.

ازدواجی که ثمره ی آن یک فرزند دختر و دو فرزند پسر بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بابایی سرپرستی انجمن اسلامی پایگاه هوایی هشتم شکاری اصفهان را بر عهده گرفت. با شروع جنگ ایران و عراق، عباس بابایی به انجام عملیات جنگی هوایی پرداخت.

وی در هفتم مرداد ۱۳۶۰ ضمن ارتقا از درجه سروانی به سرهنگ دومی، به عنوان فرمانده پایگاه هوایی هشتم شکاری اصفهان منصوب گردید.

دیگر کتاب های شهدا…

بابایی در نهم آذر ۱۳۶۲ به درجه سرهنگ تمامی ارتقاء یافت و به او سمت معاونت فرماندهی عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی محول شد.

وی پس از چهار سال رزم در مقام معاونت عملیات نیروی هوایی در هشت اردیبهشت ۱۳۶۶ به درخواست آیت الله خامنه ای، رئیس
جمهور وقت، با حکم حضرت امام خمینی درجه سرتیپی گرفت.

پانزده مرداد ۱۳۶۶ مطابق با عید قربان ۱۴۰۷ قمری روز موعود عباس بابایی بود در این روز بابایی که به همراه خلبان علی محمد نادری به یک عملیات برون مرزی رفته بود در راه بازگشت پس از اصابت گلوله ضدهوایی پدافند خودی به گلویش در سی و هفت سالگی شهد شهادت را نوش کرد و لبیک حق را در آسمان گفت.

 

بخشی از کتاب لبیک در آسمان :

 

همان عباس

( محمدرضا عطایی )

روزی که سرتیپ دو شد (آذر ۱۳۶۲) اول آمد پایگاه و بعد آمد دم منزل ما. به من خبر دادند جناب بابایی پایین منتظر هستند. وقتی رفتم دیدم نشسته پشت یک جیپ. بهش گفتم تیمسار تبریک این را که گفتم سرش را گذاشت روی فرمان و گفت:

-تو هم که به من میگی تیمسار

-«گفتم خب شما تیمسار شدی دیگه چی باید بگم؟

-گفت: «نه! به من همون عباس راحت ترم.»

-گفتم: «نه! اجازه بدید که بگم تیمسار، چون ممکنه بقیه بگی سو استفاده کنند.»

خودش این طور نبود به همه احترام میگذاشت. به خاطر ندارم که یک بار من را «تو» خطاب کرده ،باشد همیشه میگفت «شما» با اینکه او فرمانده ی من بود، اما به حساب اینکه یک زمان معلم خلبانیاش بودم احترامم را داشت.

 

کتاب لبیک در آسمان را به همراه تخفیف ویژه ی انتشارات آثاربرات خریداری کنید.

0/5 (0 نظر)