درباره کتاب مسئله مرگ و زندگی
مسئله مرگ و زندگی کنایهای است که همیشه در باب اهمیت موضوع به کار میبریم اما اینبار داستان واقعا درباره مرگ و زندگی است. داستان زیبایی که شرح خاطرات جالب زوج درمانگر، اروین یالوم و همسرش مریلین یالوم است و با نگاه به پایان زندگی نوشته شده است.
روانشناسی مادیگرا، شاید همیشه مرگ را نادیده بگیرد و یا سعی کند از آن فرار کند. اما نویسندگان این اثر با شجاعت با مسئله پیری و مرگ که در پی آن میآيد مواجه شدهاند و در يادداشتهايی کوتاه زندگی خود را نوشتهاند. زندگی که به این مرحله نزدیک میشود و باید متناسب با آن تغییر کند. این کتاب را باید اثری ممتاز در این زمینه دانست چراکه از نقش پختگی و تجارب انسانی صحبت میکند و دیدگاهی شاید کمی متفاوت از دیدگاه جامعه را به ما بدهد.
درباره اروین. د یالوم نویسنده کتاب مسئله مرگ و زندگی
اروین دیوید یالوم روانپزشک اگزیستانسیالیست اهل آمریکا در سال ۱۹۳۱ در واشنگتن به دنیا آمد. اروین یالوم در رشته پزشکی و سپس در رشته روانپزشکی تحصیل کرد و پس از آن استاد دانشگاه استنفورد شد. وی در دوران استادی در این دانشگاه الگوی روانشناسی هستیگرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. یالوم در دوران زندگی خود آثار دانشگاهی متعددی تألیف کرده است و چند رمان موفق نیز دارد. بیشترین شهرت اروین یالوم مربوط به رمانهای روانشناختی وی و بهخصوص رمان مشهور وقتی نیچه گریست است.
به جز مسئله مرگ و زندگی از میان کتابهای دیگر او میتوان به مسئله اسپینوزا، دروغگویی روی مبل، یالوم خوانان، مامان و معنی زندگی، آفریدههای یک روز و خیره به خورشید اشاره کرد.
بخشی از کتاب مسئله مرگ و زندگی
سالها خودم را محتاطانه به بازنشستگی نزدیک و آن را در مقادیر کم امتحان کردهام. رواندرمانی کار تمام عمرم بوده و تصور رهاکردن آن برایم دردناک است. اولین قدم به سمت بازنشستگی را زمانی برداشتم که تصمیم گرفتم در اولین جلسه مشاوره به بیمارانم اطلاع دهم که آنها را تنها به مدت یک سال معاینه خواهم کرد.
به دلایل زیادی از کنارگذاشتن روانپزشکی متنفرم. بیشتر به این خاطر که از کمککردن به دیگران بسیار لذت میبرم و تا این لحظه از زندگی آن را بهخوبی یادگرفتهام.
دلیل دیگری که از گفتنش کمی خجالت میکشم، این است که دلم برای گوشدادن به آن همه داستان تنگ میشود. من اشتیاقی سیریناپذیر برای شنیدن داستان دارم، به خصوص آنهایی که بتوانم در تدریس و نوشتن به کار ببرم. از دوران کودکی عاشق داستانها بودم و به جز سالهایی که به دانشکده پزشکی میرفتم، همیشه بی برو برگرد قبل از خواب کتاب میخواندم.
با اینکه نویسندههای صاحب سبکی چون جویس، نابوکوف و بنویل من را مبهوت خود میکنند داستسرایانی مثل دیکنز، ترولوپ، هاردی، چخوف، موراکامی، داستایفسکی، آستر و مکیوان را از ته دل تحسین میکنم.
اجازه بدهید داستانی درباره آن لحظه برایتان بگویم که فهمیدم باید روانپزشکی را کنار بگذارم.
چند هفته پیش، در چهارم جولای، چند دقیقه قبل از ساعت چهار بعدازظهر از مراسم جشنی که در پارکی همین حوالی برگزار شده بود، به خانه برگشتم و وارد دفترم شدم. قصد داشتم یک ساعتی را صرف جوابدادن به ایمیلهایم کنم. همین که پشت میزم نشستم صدای ضربهای به در را شنیدم. در را باز کردم و زنی زیبا و میانسال را دیدم.
کتاب مسئله مرگ و زندگی را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.