درباره ی کتاب من زلاتان هستم :
«من زلاتان هستم» سرگذشتنامه زلاتان ابراهیموویچ، بازیکن سوئدی تیم فوتبال منچستریونایتد به قلم خودش و با همکاری دیوید لاگرکرنتز است.
زلاتان در سال ۱۹۸۱ از والدینی اهل بوسنی و کرواسی متولد شدهاست. او تا سال ۲۰۱۶ برای تیم فوتبال پاریسنژرمن در لیگ فوتبال فرانسه موسوم به لوشامپیونه و همچنین تیم ملی فوتبال سوئد بازی کرد. در فوریه ۲۰۰۹ ابراهیموویچ با دریافت حقوقی معادل ۹ میلیون یورو به همراه کاکا، بیشترین حقوق را در میان بازیکنان فوتبال جهان دریافت میکرد.همچنین در ۲۸ ژولای ۲۰۰۹، نام ابراهیموویچ در بین ۵ بازیکن برتر فصل ۲۰۰۹–۲۰۰۸ قرار گرفته بود. بعد از جدایی از آث میلان و پیوستن به تیم فوتبال پاریسنژرمن پردرآمدترین بازیکن لیگ فوتبال فرانسه شد. او در ژوئیه ۲۰۱۶ به منچستریونایتد پیوست.
او که فرزند دو مهاجر بالکانی است، پدر و مادرش زمانی که بسیار کوچک است از هم جدا میشوند و زلاتان باید خودش گلیمش را از محلهی خشن و پر از خلافِ روزِنگاردِ مالمو، در سوئد بیرون بکشد. پدرش که یک مسلمانِ بوسنیایی بود، پس از وقوع جنگ دائمالخمر شد تا این رنج را فراموش کند و همزمان خانهی مادرش هم هرج و مرج تمام عیار بود؛ فوتبال تبدیل به تنها عنصرِ رهایی زلاتان شد. او که توانست ظرافتها و تکنیکهای فوتبال خیابانی را با فوتبال در زمین چمن پیوند بزند، ناگهان تبدیل به استعدادی بزرگ در شهر شد؛ پسری شرور که با دعوا و دوچرخه دزدی شروع کرده بود، حالا قرار بود وارد دنیایِ میلیونرهای فوتبال بشود.
قصه طوری روایت شده که فقط خود زلاتان توانایی بیان این حقایق را دارد؛ «من زلاتان هستم» که تا امروز پرفروشترین کتاب ها به شمار میرود قصهای است دربارهی فریاد زدن، بیرون آمدن از پوسته، قصهای برای همهی کسانی که دنیا به کامشان نیست، ولی همچنان برای خود شانسی قائل هستند.
در بخشی از این کتاب میخوانید:
در ایتالیا اگر یک مربی بگوید: «بپرید» ستارهها نگاهش میکنند و میپرسند: منظورت چیه؟ برای چه باید بپریم؟
اینجا همه همان کاری را میکنند که به آنها گفته شده، به درد یک چنین جایی نمیخوردم، اصلاً.
فکر کردم، فقط از موقعیت لذت ببر. تعصبشان را نادیده بگیر. پس شروع کردم به هماهنگ شدن و جا انداختن خودم، دیگر زیادی مثبت شده بودم.
مینو رایولا، مدیر برنامه و دوست خوب من، یک بار گفت: «چت شده زلاتان؟ دیگه خودت نیستی.»
هیچ کسی دیگر مرا نمیشناخت، نه همتیمیهایم نه هیچ کس دیگری. افت کردم. اینجا یک چیز است که باید بدانید، حتی روزهای اولم در مالمو افاف یک فلسفه داشتم: کارها را به روش خودم انجام میدهم. برایم اصلاً مهم نیست مردم چی فکر میکنند. هرگز از بودن در کنار آدمهای شسته رفته لذت نبردهام. آنهایی را دوست دارم که چراغ قرمز رد میکنند، اگر منظورم را متوجه میشوید؛ اما حالا حرفم را راحت نمیزدم. چیزهایی میگفتم که مردم دوست داشتند بگویم. واقعاً مزخرف بود.
با آئودی باشگاه سر تمرین میرفتم. آنجا میایستادم و سر تکان میدادم، درست مثل زمانی که توی مدرسه بودم، که البته هرگز نبودم. حتی دیگر سر همتیمیها هم فریاد نمیزدم، آدم خستهکنندهای شده بودم.
کتاب من زلاتان هستم را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.