درباره ی کتاب نا گفته های جنگ :
خاطرات سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
در یکی از روزهای بهار 1371 ، در محلی که به آن بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح می گفتند ، مهمان ایشان بودیم . در آنجا شاخه های صحبت ما گل انداخت و گفتیم دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه ی هنری برای تدوین خاطرات جنگ چه کارهایی کرده است و دوست دارد چه کارهایی بکند و اینکه یکی از این کار ها ، تدوین خاطرات ایشان است.
ایشان با مجموعه دفتر آشنا بودند و تعدادی از کتاب های آن را خوانده بودند . توجه ایشان بیشتر روی خاطرات نظامیان عراقی دور می زد.
همان جا بود که موافقت ایشان را برای گرفتن خاطراتشان جلب کردیم. قرار شد در اولین قدم خاطراتی که از وی در روزهای پایانی جنگ روی بیست و دو نوار ضبط شده بود ، روی کاغذ بیاید که آمد. این گفت و گو ها که با آقای سعید فخر زاده صورت گرفته بود . بعدها آقای فخر زاده یکی از اعضای گروه معارف جنگ شد.
بخشی از کتاب ناگفته های جنگ :
برادر خرازی با کد و رمز اطلاع داد وضعیت ما خوب است و گفت : توانسته ایم حدود هفتصد نفر از نیروها را متمرکز کنیم.
اگر اجازه بدهید ، از اینجایی که دشمن خط محکمی ندارد ، بزنم به خط دشمن ، توی خونین شهر .
ریسک بزرگی بود. هفتصد نفر چی بود که ما می خواستیم به خونین شهر حمله کنیم ؟ بعدش چی ؟
حالا خوب هم درآمد ولی … حالت خاصی بر دنیای ما حاکم شده بود . زیاد خودمان را پایبند مقررات و فرمول های جنگ نمی کردیم که این کار بشود یا نشود. گفتم : بزنید.
این کتاب را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.