نه آبی نه خاکی کتابی نوشته ی علی موذنی است. نویسنده این کتاب را با موضوع دفاع مقدس و در غالب یک دفترچه نوشته است.
مقدمه ی نه آبی نه خاکی
سخنی با خودم
من با نوشتن این دفترچه یا اصولا نوشتن خاطرات به آرزویی پاسخ میدهم که نویسندگی است. حالا اگر نفس پروری است باشد البته نیست چون میگویند برای نویسنده شدن هم باید سختی کشید همان طور که برای کشتن نفس باید سختی کشید. پس نوشتن هم عین نفس کش است، به خصوص اگر حدیث نفس باشد.
شنیده ام حدیث نفس هم برای خودش یک جور تکنیک است نمیدانم این تکنیک چه فلسفه ای را با خود به همراه دارد اما من خودم نفسم را با این فلسفه حدیث میکنم که آن را به چنگ آورم یا در چنگ گیرم.
یعنی میتوانم؟
بخشی از کتاب نه آبی نه خاکی
آبادان انرژی اتمی
با اتوبوس از اهواز به سوی آبادان حرکت کردیم خسته و گرسنه به انرژی اتمی رسیدیم لشکر مملو از نیرو بود خیلی از بچه های آشنا که پیش از ما اعزام شده بودند به تماشا ایستاده بودند. حسین ،نگهبان علی رضا رضایی اوس ،رحمت مجتبی صدیقی، فرهاد واعظی و چه احساس آشنایی عجیبی
سلام بچه ها ما در عمق چند متری دوستی شنا میکنیم؟
و چه بازار گرمی از مصافحه
باید خودم را از این دفتر حذف کنم تا جا برای دیگران هم باز شود در سوله ها جا برای ما تازه واردها پیدا نمیشد برای همین در چادرهایی مستقر شدیم که به خاطر ما برپا شده است من و ابراهیم…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.