درباره ی کتاب وقتی نیچه گریست :
کتاب رمان وقتی نیچه گریست نوشته اروین د.یالوم، روانپزشک و استاد دانشگاه استنفورد، می باشد که در سال ۱۹۹۲ به زبان انگلیسی منتشر شد. این کتاب روایتی از روانکاوی افراد مهم و سرشناس قرن 19 مانند نیچه می باشد. این کتاب تلفیقی از خیال و واقعیت است. داستان از دیدار خیالی نیچه، فیلسوف آلمانی، و دکتر برویر که یک روان درمانگر است شروع میشود.
دکتر برویر در قرن 19 میلادی و در آستانه چهل سالگی است، او روانشناس و روان درمانگر است و به طبابت بیماران خویش مشغول است. معشوقه نیچه لوسالومه از دکتر برویر میخواهد بدون اینکه خود نیچه متوجه شود، درمان او را برعهده بگیرد. ملاقات عجیبی است فردریش نیچه در مقابل دکتر برویر گارد شدیدی دارد. حرفها و کلمهها بسیار حساس هستند. هر لحظه امکان دارد این ملاقات با یک خداحافظی سریع از سمت نیچه بهپایان برسد. دکتر برویر تلاش میکند تا ارتباط خوبی برقرار کند. هوش و درایت دکتر برویر در اینکار راهنمای او است و در نهایت او موفق میشود. نیچه دو سه بار از قبول درمان توسط دکتر برویر سرباز میزند تا اینکه شبی بهشدت بدحال میشود و در تنهایی دچار حملات شدید میگرنی میشود. در ادامهی این مسیر دکتر برویر با ذکاوت خود سعی میکند از ناامیدیهای زندگی خودش برای نیچه بگوید. برای او درددل کند و حتی کار را بهجایی میرساند که خود را بهعنوان بیماری روانی جا میزند و از نیچه درخواست کمک میکند.
در انتها گیرایی و جذابیت کتاب باعث میشود که دیگر نتوانیم کتاب را زمین بگذاریم و باید یکنفس آن را بخوانیم. در مورد این بخش سخن نمیگویم و شما را از بخش نهایی آگاه نمیکنم تا خودتان بخوانید و لذت ببرید. اروین یالوم در خلال کتاب وقتی نیچه گریست به توصیف درمانهای رایج برای وسواس فکری که هر دو شخصیت اصلی رمان به شکلی گرفتار آن هستند میپردازد.
اما در نهایت روش روان درمانی اگزیستانسیال و رابطه پزشک – بیمار است که کتاب به معرفی آن می پردازد.
داستان، با پیام لوسالومه که به دکتر یوزف برویر شروع میشود؛ پیامی که در آن سالومه از دکتر برویر برای صحبت در مورد بیماری و رنجهای دوستش فردریش نیچه که از نظر او امید آیندۀ فلسفۀ آلمان و جهان است شروع میشود. این کتاب آمیزهای است از واقعیت و خیال، جلوهای از عشق، تقدیر و اراده.
چرا باید کتاب وقتی نیچه گریست را مطالعه کنیم؟
رمان وقتی نیچه گریست به شکلی نوشته شده است که حتی اگر به رواندرمانی، به فلسفه، رابطه درمانگر و بیمار، وسواسهای فکری و مسائلی شبیه این علاقه نداشته باشید، میتوانید آن را بخوانید و شیفته آن شوید. اما اگر به نیچه و فلسفه او و همچنین به رواندرمانی علاقه دارید این کتاب برای شما شگفتانگیز خواهد بود
خواندن کتاب وقتی نیچه گریست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن کتاب وقتی نیچه گریست را به علاقهمندان رمانهای روانشناختی، پیشنهاد میکنیم. همچنین اگر کتابهای دیگر اروین یالوم را خواندهاید، بدون شک از خواندن این کتاب هم لذت خواهید برد.
بخشی از کتاب وقتی نیچه گریست :
نیچه که گلههای بروئر به وضوح درش بیاثر بود، مانند معلمی که به پسر بچهی عجولی پاسخ میدهد، گفت: «به موقع چگونه غلبه کردن را به شما خواهم آموخت. شما میخواهید پرواز کنید، ولی پرواز را نمیتوان با پرواز آغاز کرد، ابتدا باید چگونه راه رفتن را به شما بیاموزم و نخستین گام در راه رفتن، درک این نکته است، کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند. سهلتر و بسیار سهلتر است که از دیگری اطاعت کنی تا خود، راهبر خویش باشی.» با گفتن این جملات، نیچه شانهی کوچکش را برداشت و مرتب کردن سبیلش پرداخت.
«اطاعت از دیگران، سادهتر از فرمانبرداری از خود است؟ پرفسور نیچه، چرا مرا شخصیتر مورد خطاب قرار نمیدهید؟ معنای سخنتان را میفهمم، ولی آیا با من صحبت میکنید، با این سخن چه کنم؟ مرا عفو کنید اگر این گونه زمینی صحبت میکنم. در حال حاضر، امیالم دنیوی است. من به دنبال چیزهای سادهام، این که در ساعت سه صبح، خوابی بدون کابوس داشته باشم و از فشاری که بر قفسهی سینم حس میکنم، تا حدی رهای یابم. در اینجاست که هراس من لانه کرده است.» و با انگشت به وسط جناغ سینه اشاره کرد.
ادامه داد: «در حال حاضر به گفت های شاعرانه و انتزاعی نیازی ندارم، بلکه نیازمند چیزی انسانی و بی واسطهام. احتیاج دارم شخصی و خصوصی با موضوع درگیر شوم: آیا میتوانید تجربهی مشابه خود را با من در میان بگذارید؟ آیا شما هم عشق یا وسواسی مانند من داشتهاید؟ چگونه آن را از سر گذرندهاید؟ آیا بر آن چیره شدید؟ چقدر طول کشید؟
نیچه در حالی که شانه را به کناری می نهاد و با سؤال بروئر را نادیده میگرفت، گفت: «موضوع دیگری هم هست که در نظر داشتم امروز با شما در میان بگذارم. به اندازهی کافی وقت داریم؟»
بروئر بر صندلی تکیه زد. روشن بود نیچه قصد دارد همچنان سؤالاتش را نادیده بگیرد. تصمیم گرفت صبور باشد. با ساعتش نگاهی انداخت و گفت پانزده دقیقهی دیگر وقت دارد. «هر روز از ساعت ده، به مدت سی تا چهل دقیقه نزد شما خواهم بود، البته در صورت بروز پیشنهادی اضطراری ناچار میشوم زودتر اینجا را ترک کنم.»
کتاب وقتی نیچه گریست را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.