درباره ی کتاب چنین گفت زرتشت نیچه:
چنین گفت زرتشت نیچه یک داستان فلسفی و شاعرانه است. فریدریش نیچه فیلسوف و شاعر آلمانی آن را طی سال های 1883 تا 1885 نگاشته است. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام «زرتشت» است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شده است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته است.
کتاب چنین گفت زرتشت نیچه که مهمترین اثر نیچه است،حاوی نظریاتی چون « ابرانسان »، « مرگ خدا » و بازگشت « جاودانه » به کامل ترین صورت و مثبت ترین معنی خود است. زرتشت پس از ده سال عزلت در کوه های آلپ احساس می کند که می خواهد شهد خرد خویش را به انسان ها بچشاند، پس به شهر فرود می آید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمی دهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازی های یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آنها را نمی فهمند می خندند….
دانلود PDF چنین گفت زرتشت نیچه
بخشی از کتاب چنین گفت زرتشت نیچه:
روح شريف هیچ چیزی را به رایگان نمی خواهد داشته باشد به ویژه زندگی را. کسی که از توده ی مردم است زندگی بیهوده و مفت را دوست می دارد، لیک مایی که از آنها نیستیم همواره در جستجوی چیزی هستیم تا آن را به پاس اینکه زندگی خود را به ما ارزانی داشته به او ببخشاییم؛ و به راستی این قراری نجیبانه است که ما همان عهدی را که زندگی با ما بسته با وی می بندیم و بر سر آن می مانیم. زمانیکه برای لذت بردن دیگران کاری نمی کنی، آرزوی لذت نداشته باش. لذت نخواهی برد؟
لذت و معصومیت بسیار محجوبند. دوست ندارند در جستجویشان باشید. می بایست آنان را داشت ولی نه برای گناه و درد.
الواح نو و کهنه ( چنین گفت زرتشت نیچه ) :
آه ای برادران. آیا من گستاخم که معتقدم آنچه که می افتد را می بایست هل داد!
آیا می دانید غلتاندن سنگ بر اعماق چه لذتی دارد؟ انسان های امروزی را بنگر که چگونه به اعماق خواهند غلتید!
من برای بازیکنان بهتر چون پیش درآمدی هستم. یک مثال! شبیه به من باشید! و برای هرکس که بدو پرواز نمی آموزید، دعا کنید تا زودتر زمین بخورد!
انسان والاتر ( چنین گفت زرتشت نیچه ) :
نخستین باری که به نزد آدمیان شدم، چون زاهدی مرتكب حماقت شدم و در کوچه و بازار سخن گفتن آغاز کردم. سخن گفتن با همگان چون سخن نگفتن بیهوده است و در غروب همان روز بند بازها و جسدهای بی جان مرا همراهی می کردند.
خود نیز چون جسم بی جانی بودم. با طلوع صبح، حقیقتی بر من آشکار شد و با خود اندیشیدم که جای من میان کوچه و بازار، توده ی مردمان و هیاهویشان نیست! ای انسان والاتر، این را از من بپذیر، در کوچه و بازار کسی برای تو ارزشی قائل نخواهد بود؛ و سخن گفتن آنجا بیهوده است لیک اگر چنین کنی، مردمان نادیده می گیرند و می گویند «ما همه برابریم.» آری ای انسان والاتر، آنها خواهند گفت که هیچ انسانی والاتر نیست و ما همگان در پیشگاه خداوند یکسانیم. در پیشگاه آن خدایی که مرده است، ای انسان برتر؛ آن خدا بزرگترین خطر تو به شمار می آمد. ای انسان های برتر از بازار بیرون شوید.
درباره ی نویسنده :
نویسنده کتاب چنین گفت زرتشت ، فریدریش ویلهلم نیچه، فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، جامعه شناس، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود.
آثارش تأثیری بسیار عمیقی بر فلسفه ی غرب و تاریخ اندیشه ی مدرن بر جای گذاشته است.
از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفه ی امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی درباره ی بنیان ارزش ها و اخلاق بوده است. نوشته های وی سبک تازهای در زبان آلمانی محسوب می شد؛ نوشته هایی بسیار ژرف و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گویی ها می نامید.
یکی از مشهورترین جملات او «خدا مرده است» می باشد که بحث های فراوانی را پدیدآورده است.
فهرست کتاب چنین گفت زرتشت نیچه :
- سه دگرگونی
- جایگاه فضیلت
- آنان که به آخرت مؤمنند
- آنان که تن را پست می شمارند
- شادی و شور
- مجرم بیچاره
- خواندن و نوشتن
- درختی بالای تپه
- واعظین مرگ
- جنگ و جنگجویان
- بت نو
- مگس های کوچه و بازار
- تقوی
- دوست
- هزار و یک آرزو
- همسایه دوستی
- راه و روش آفریننده
- زنان پیر و جوان
- نیش مار جعفری
- ازدواج و فرزند
- مرگ داوطلبانه
- فضیلت بخشنده
- کودکی با آینه ای در دست
- در جزایر شادمانی
- رقت انگیز
- کشیش ها
- پرهیزکاران
- اراذل و اوباش
- عنکبوت های زهرآگین
- خردمندان نامدار
- سرود شبانه
- سرود رقص
- آواز عزا
- چیره شدن بر خویش
- انسان والا
- سرزمین فرهنگ
- شهودی معصومانه
- جویندگان دانش
- شاعران
- رخداد های بزرگ
- فال بین
- رستگاری
- پروای بشری
- خاموش ترین ساعت
- و…
کتاب چنین گفت زرتشت نیچه را به همراه تخفیف ویژه از ما خریداری کنید.