درباره ی کتاب چهار اثر از ناپلئون هیل :
موضوع کتاب حاضر، راهکارهایی برای دستیابی به موفقیت و شناخت قوانین طلایی کامیابی است. نگارنده در چهار بخش، چهار موضوع اصلی کلید موفقیت را تحلیل می کند و روش های حصول نتیجه با تکیه بر این چهار مهارت را شرح می دهد.
وی در بخش نخست کتاب، با تشریح ترس های بزرگ انسان ها در طول زندگی و راه غلبه بر هر ترس، اولین رمز موفقیت را بیان می کند. سپس با بیان ارزش های یک هدف و جایگاه تفکر در دستیابی به ارزش ها، رمز دوم موفقیت را بازگو می کند.
در ادامه، با تکیه بر ارزش تمرکز و تلقین، قدرت اصلی را که همان قدرت اندیشه است را شرح می دهد. این مجموعه با هدف شناسایی و معرفی روش های کامیابی تدوین شده است.
قوانین طلایی موفقیت از چهار عنصر اصلی تشکیل شده است .اعتماد به نفس ، تفکر دقیق که دشوارترین درس موفقیت است و به همین علت بیشترین مخاطب را دارد. عنصر بعدی تمرکز می باشد . تمرکز ذهن خود از دو قانون اصلی تشکیل شده : قانون تلقین به نفس و قانون عادت و سرانجام ضوابط اخلاقی هر فرد و قدرت دعا کردن می باشد.تفکر سازمان یافته ترین شکل انرژی شناخته شده برای بشر است و در عصر آزمایش و تحقیق درک بهتری از نیروی مرموز آن حاصل می شود. تاکنون به قدری نسبت به ذهن انسان اطلاعات داریم که بدانیم یک فرد می تواند به کمک اصل تلقین به نفس تاثیرات مخرب هزاران سال ترس بشر را در خود از بین ببرد.
بخش هایی از کتاب چهار اثر از ناپلئون هیل :
همچنین خواهید فهمید کسی که پیشرفت نمی کند ، با چهره ، حالت بدن ، فقدان چابکی در گام هایش و عدم قاطعیت در صحبت خود نشان می دهد که فاقد اعتماد به نفس است. هیچکس به فردی که به خود اعتماد ندارد ، توجهی نخواهد کرد. او دیگران را به سوی خود جذب نمی کند زیرا ذهنش نیرویی منفی است که به جای جادبه دافعه دارد.
اعتماد بنفس یا فقدان آن در هیچ زمینه ی دیگری به اندازه ی فروش تا این حد ، نقش مهمی ایفا نمی کند. لازم نیست تحلیل گر شخصیت باشید تا بفهمید فروشنده ای ، ویژگی اعتماد به نفس را داراست یا خیر . اگر داشته باشد ، اثرات ان را هنگام صحبت کردنش ، در شخصیت و کالایی که می فروشد خواهد دید. حال به جایی رسیده ایم که باید اصل تلقین به نفس را به کار بگیرید و از آن برای تبدیل شدن به فردی پویا و مستقل و مثبت استفاده کنید…
*******
عادت از محیط سرچشمه می گیرد ، از بارها و بارها انجام کاری مشابه یا فکر کردن به افکار یا تکرار کلماتی مشابه . عادت مثل شیار های دستگاه ضبط صوت است و ذهن انسان مانند سوزنی که به ان شیارها می خورد. وقتی هر عادتی به خوبی شکل بگیرد ، ذهن از طریق تکرار افکار یا اعمال ، گرایشی برای پیگیری روند عادت برمی گزیند همان طور که سوزن روی شیارهای صفحه حرکت می کند.
عادت از طریق هدایت مکرر یک یا چند مورد از حواس پنجگانه ، بینایی ، شنیداری ، بویایی ، چشایی و لامسه ایجاد می شود.از طریق اصل تکرار است که اعتیاد به مواد مخدر شکل می گیرد. از طریق همین اصل میل به الکل به صورت عادت و اعتیاد درمی آید. پس از اینکه عادت شکل گرفت ، به صورت خودکار فعالیت های بدنی را هدایت و کنترل می کند که در آن اندیشه ای به یک عامل قدرتمند در ایجاد اعتماد به نفس تبدیل می شود.
درباره ی ناپلئون هیل نویسنده ی کتاب :
ناپلئون هیل (Napoleon Hill) 26 اکتبر 1883 در ویرجینیای آمریکا دیده به جهان گشود. خانهای که او در آن متولد شد فقط یک اتاق در کنار رودخانهای در ویرجینیا بود. 10 ساله بود که مادرش بر اثر بیماری و تغذیه ناسالم از دنیا رفت. ناپلئون هیل همیشه به کودکان همسن و سال خود که لباس خوب میپوشیدند و خوراکیهای متنوع میخوردند با افسوس نگاه میکرد.
بعد از مرگ مادر ناپلئون، زندگی برای ناپلئون سختتر شد، زیرا پدر بدون توجه به وضعیت مالیاش 2 سال بعد از مرگ همسر ازدواج کرد. از آنجایی که ناپلئون هیل جوان بسیار سرکش و پرخاشگری بود، نامادریاش توانست روح سرکش او را مهار کند و به دلیل علاقهای که به خواندن و نوشتن داشت به مطالعه کتابهای داستان و خلاصهنویسی و داستاننویسی روی آورد. به طوری که در 13 سالگی خبرنگار روزنامه ویرجینیا شد و نام گزارشگر کوهستان را برای خود انتخاب کرد. وی پولی را که از این راه به دست میآورد خرج هزینه تحصیل خود میکرد.
ناپلئون هیل در 18 سالگی به این نتیجه رسید که به وکالت علاقهمند است و این میل در او به وجود آمد که میتواند از فعالان حقوق بشر شود؛ به همین خاطر تصمیم گرفت وارد دانشکده حقوق دانشگاه جورج تاون شود، ولی چون از عهده هزینهاش برنیامد، آنجا را رها ساخت. ناپلئون هیل برای داشتن درآمد بیشتر فعالیتش را در روزنامه بیشتر کرد. استعدادش در نوشتن عالی بود و سردبیر از نوشتهها و مقالات وی استقبال میکرد و کار مصاحبه با افراد برجسته و معروف را به او میسپرد. ناپلئون پسری زرنگ و کوشا بود و در هنگام مصاحبه با افراد نامدار، از تجربیات آنان درس میگرفت و در زندگی خود به کار میبرد.
ناپلئون هیل با دقت و ظرافت میکوشید راههای موفقیت این گونه افراد را پیدا کند. از این رو، سال 1928 کتابی با نام قوانین موفقیت را نوشت که با استقبال خوبی روبهرو شد. با انتشار این کتاب ستاره بخت و اقبال او درخشیدن گرفت و میزان درآمد ماهانه او را به 2500 دلار رساند و این میزان سالها ثابت بود. سپس کتاب «دینامیت مغزی» را سال 1941 نوشت. وی از سال 1919 تا 1920 در مجله قوانین طلایی هیل، سردبیر بود و سال 1930 کتابی در زمینه راهیابی به موفقیت را نوشت. «ناپلئون هیل» در حیطه موفقیت و رسیدن به ثروت تا حدی به درجه استادی رسیده بود که از سال 1933 تا 1935 مشاور فرانکلین روزولت، رئیس جمهور آمریکا شد و پول خوبی به دست آورد. او سال 1937 در کتاب رشد فکری و ثروت کلیه فرمولهای رسیدن به موفقیت را ذکر کرد.
کتاب چهار اثر از ناپلئون هیل را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.