کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد نوشته ی اسپنسر جانسون
زندگی مسیر صاف و راحت نمی باشد. تمام دالان ها و راهروهای زندگی، طوری نیست که بتوانیم راحت و بدون مانع در آن حرکت کنیم بلکه هزار تویی از انواع حرکات است که از طریق این حرکات می بایست راه خود را جستجو کرده، گیج و گم شده و در نهایت مسیر خویش را بیابیم. گاهی وقت ها ممکن است در این جستجو وارد کوچه های بن بست شویم.
اما اگر ایمان داشته باشیم خداوند راهی برایمان خواهد گشود. شاید این راه راهی باشد که هرگز به آن نیندیشیده بودیم. اما این گشایش در نهایت ما را به سوی بهترین ها رهنمون خواهد کرد.
بخشی از کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد
روزی روزگاری در سرزمینی دوردست چهار موجود کوچک بودند که در درون یک ماز به دنبال پنیر بودند آنها می خواستند بعد از یافتن پنیر از آن خورده و راحت زندگی کنند. دوتای این موجودات موش هایی با نام آسنیف و اسکاری بودند. دوتای دیگرشان آدم کوچولوهایی بودند که جثه ظاهریشان شبیه به موش اما رفتار و کردانشان مثل انسان ها بود. نام این موجودات هم و هاو بود.
به دلیل کوچک بودن این موجودات خیلی راحت می شد نسبت به آنها بی تفاوت بود ولی اگر کمی به رفتار و حرکاتشان دقت می شد نکات جالب و قابل توجهی در رفتارشان قابل مشاهده بود.
موش ها و آدم کوچولوها هر روز در درون ماز دنبال پنیرشان می رفتند. موش ها: اسنیف و اسکاری با وجود این که مانند تمام خزندگان سیستم مغزی بسیار ساده ای داشتند، در عوض از غریزه بسیار قوی برخوردار بودند و به واسطه همین غریزه مثل تمام موش ها در جستجوی پنیری محکم و سفت بودند تا آن را پیدا کرده و بجوند و…
کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد را به همراه تخفیف ویژه آن از انتشارات آثار برات خریداری کنید.
