تخفیف!

کنیز ملکه مصر جلد سخت

این داستان درباره شرمیون، خدمتکار کلئوپاترا، ملکه مصر است که روایت دقیقی از روزهای زندگی در کنار اربابش دارد.

۲۰۰.۰۰۰ تومان

ناموجود

شناسه محصول: 9789648155426 دسته:

جزئیات کتاب

وزن 1151 گرم
ناشر

نگارستان کتاب

نویسنده

مترجم

سایز کتاب

نوع جلد

سخت

تعداد صفحات

نوبت چاپ

چهل و پنجم

درباره ی کتاب کنیز ملکه مصر جلد سخت:

کنیز ملکه مصر رمانی تاریخی است که نام اصلی آن کلئوپاترا: ملکه نیل است. میکل پیرامو در این رمان درباره زندگی کنیزی به نام شرمیون نوشته است. شرمیون، کنیز مورد علاقه کلئوپاترا بود. آن‌ها از کودکی با یکدیگر دوست بودند و کلئوپاترا بر خلاف میل و نظر معلمان او را همراه خودش به کلاس‌های درس می‌برد. شرمیون به علت نزدیکی که با کلئوپاترا داشت از زندگی خود و اربابش نوشته است. او در کنار روایت ماجراهای عشقی اربابش با ژولیوس سزار و آنتوان جوان به اتفاقات تاریخی در زمان سلسله بطالسه می‌پردازد. نگارش جزئیاتی همچون فانوس اسکندریه و آتش یونانی از نقاط مثبت این کتاب می‌باشد.

داستان در قالب اول شخص روایت می شود و به طور موازی زندگی چند شخصیت را پوشش می دهد. شرمیون با بیان زندگی خود در جایگاه یک کنیز پرده از اسرار جالب توجه خانمش کلوئوپاترا ملکه شهیر مصر برمی دارد. شخصیت های اصلی این رمان تاریخی به ترتیب کلوئوپاترا، شرمیون، کال،آنتوان، ژولیوس سزار و بطلمیوس ۱۳ نام دارند. بعد از مرگ پادشاه نی زن، کلوئوپاتر مجبور به ازدواج با برادر خود می شود اما از آنجا که ملکه دلباخته آنتوان جوان است سعی می کند تا با کمک کنیز خود شرمیون، برای برادر و همسرش مشکلاتی ایجاد کند. نقطه اوج این رمان تاریخی بعد از مرگ سزار و آشفتگی سیاسی اتفاق می افتد.
«شرمیون»، کنیز مخصوص و محرم اسرار کلئوپاتر (ملکه مصر) بود. از آنجا که او از کودکی پیوند دوستی با کلئوپاتر داشت توانست از خصوصی‌ترین رازهای ملکه آگاه شود. او در مجالسی شرکت می‌کرد که هیچ خدمت کاری شرکت نداشت و هیچ صاحب منصبی جز ملکه و پادشاه در آن راه نمی‌داشت. بنابراین روایت او از خاتونش این توانایی را دارد که موثق باشد. به دلیل قرابت خاصی که بین این دو برقرار شده بود، ملکه از همان دوران ابتدایی او را با خود به کلاس درس می‌برد. گرچه در اوایل کار اساتید بدین کار اعتراض می‌کردند اما نمی‌توانستند جلوی کار دختری را بگیرند که سیزده نفر از خاندان او همگی از پادشاهان بوده‌اند. بنابراین، شرمیون در جلسات درس شرکت می‌کرد و علاوه بر خواندن و نوشتن توانست علومی چون تاریخ، جغرافیا، هندسه و… را فرا گرفته و فردی ممتاز در میان زنان مصر شود. شرمیون در این کتاب از زندگی خود و خاتونش می‌گوید و کلئوپاتر را فردی بسیار سیاست‌مدار، زیرک اما ناپرهیزکار خواند که توانست با استفاده از چهره خود و ناپرهیزکاری دو پادشاه روم را به سوی خود کشاند و جنگ‌ها راه اندازد.

بخشی از کتاب کنیز ملکه مصر جلد سخت

من هرگز روزی را فراموش نمی‌کنم که کلئوپاتر برای اولین مرتبه به اتفاق آنتوان به گردش رفت و من هم در تخت روانی که حامل آنها بود حضور داشتم و آن دو را باد می‌زدم.
شانزده تن از غلامان تخت روان را حمل می‌کردند و لباس متحدالشکل بر تن داشتند. لباس آنها عبارت بود از یک لنگ ارغوانی دارای مفتول‌دوزی نقره و یک کفش که با تسمه‌های سفیدرنگ به پا بسته می‌شد و تسمه‌های کفش به‌طور مارپیچ اطراف ساق پا را می‌گرفتند و یک شال سبزرنگ که چون حمایل می‌بستند و در موقع استراحت آن را می‌گشودند و عرق بدن را خشک می‌کردند.
پشاپیش غلامانی که حامل تخت روان بودند، یکی از صاحب‌منصبان درباری حرکت می‌کرد و او را جلودار می‌خواندند. لباس جلودار مثل لباس غلامان بود، اما در عوض شال، یک کلیچهٔ سبزرنگ می‌پوشید. آن کلیچه آستین نداشت و دو دست جلودار عریان به نظر می‌رسید.
جلودار کلاه مصری بر سر می‌نهاد. همه می‌دانند که کلاه مصری دارای طیلسان است و طیلسان از عقب مثل یک پرده گردن را می‌پوشاند و مانع از این می‌شود که از قفا آفتاب بر گردن و صورت بتابد.
جلودار پیوسته یک چماق کوتاه به دست می‌گرفت که از چوب بود، اما روی آن را مطلا می‌کردند. چماق مزبور علامت مرتبه و شغل جلودار به شمار می‌آمد و وقتی مردم در خیابان‌ها جلودار را با لباس و چماق مخصوص می‌دیدند، کوچه می‌دادند و ارابه‌ها کنار می‌رفتند تا تخت روان بتواند بدون معطلی عبور کند.
کلئوپاتر بدون اسکورت در خیابان‌های اسکندریه حرکت می‌کرد و آن روز هم که برای اولین مرتبه با آنتوان سوار تخت روان شد تا شهر را به وی نشان بدهد، بدون اسکورت حرکت می‌کرد.
کلئوپاتر نه‌فقط خیابان‌ها و عمارات اسکندریه را خوب می‌شناخت، بلکه راجع به سوابق آنها اطلاعاتی زیاد داشت؛ طوری که بعضی اوقات سوابق تاریخی خیابان‌ها را هم برای آنتوان می‌گفت و آن ژنرال رومی حیرت می‌کرد که چطور دختری جوان آن‌همه اطلاعات دارد و همه‌جا را به‌خوبی می‌شناسد.
فراموش نمی‌کنم اولین چیزی که سبب حیرت آنتوان شد، عرض خیابان‌های اسکندریه بود؛ چون در خیابان‌های درجه‌اول اسکندریه دوازده ارابه می‌توانند کنار هم حرکت کنند. بعد از عرض خیابان، آنچه سبب حیرت آنتوان شد، شیرهای آب و لوله بود و پرسید: «این آب که از شیرها جاری است از کجا می‌آید؟»
کلئوپاتر جواب داد: «دو قرن و نیم است که این شهر آب لوله‌کشی دارد. آب رودخانهٔ نیل وارد یک مخزن بزرگ می‌شود و از آنجا به طرف لوله‌ها جریان پیدا می‌کند، لذا مردم همیشه آب دارند و شیرهای کنار خیابان هم برای استفادهٔ عموم نصب شده‌اند تا عابرین و مسافرین از آنها بهره‌مند شوند.»

 

 

کتاب کنیز ملکه ی مصر را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.

0/5 (0 نظر)