کتاب انجمن سری بندکیت نوشته ی ترنتون لی استورات ترجمه ی فرزانه شیخ الاسلامی در ۴۴۸ صفحه به چاپ رسیده است.
درباره ی کتاب انجمن سری بندکیت :
رینی مولدن پسر یتیمی است که در یک پرورشگاه زندگی میکند. او خیلی هم با استعداد است و خودش این را می داند. روزی خیلی اتفاقی، رینی یک اگهی عجیب در یک روزنامه میبیند. آزمونی برای عضویت در یک انجمن سری که قصدش نجات دادن دنیا است. رینی و سه دوست دیگرش در این آزمون پذیرفته میشوند و از مدرسهای سردرمیآورند که دانشآموزان را شستوشوی مغزی میدهد، جوری که دیگر توانایی فکر کردن نداشته باشند….
در قسمتی از کتاب انجمن سری بندکیت می خوانیم :
در شهر اِستونتاون نزدیک بندر استونتاون هاربر، پسری به نام رِینی مولدون خودش را برای امتحان مهمی آماده میکرد. این دومین امتحانش در آن روز بود؛ اولی در ادارهای اطراف شهر برگزار شد و بعد از آن، باید به ساختمانِ مونک در خیابان سوم میرفت و نباید بهجز یک مداد و یک پاککن، چیزی با خودش میبرد؛ حتی نباید دیرتر از ساعت یک به آنجا میرسید.
اگر دیر میکرد یا دو مداد برمیداشت یا پاککنش را فراموش میکرد یا هر کار دیگری خلاف مقررات انجام میداد، نمیتوانست در امتحان شرکت کند. رینی که میخواست حتماً در این امتحان شرکت کند، مراقب بود مقررات را زیر پا نگذارد. اینها تنها مواردی بود که به آن اشاره کرده بودند؛ و این عجیب بود.
مثلاً نگفته بودند چطور به ساختمان مونک برود و او مجبور شد برای پیداکردن نزدیکترین ایستگاه اتوبوس، از یک رانندهٔ اتوبوسِ حُقهباز کمک بگیرد و چون راننده از او پول خواست، ناچار شد تا ایستگاه اتوبوسِ خیابان سوم، پیاده برود.
البته هیچکدام از این کارها برای رینی مولدون سخت نبود؛ بااینکه یازده سال بیشتر نداشت، همهٔ کارهایش را خودش انجام میداد. صدای زنگ کلیسا از جایی در شهر به گوش میرسید که ساعت دوازدهونیم را اعلام میکرد. هنوز باید منتظر میماند. ظهر درِ ساختمان مونک را امتحان کرده و دیده بود قفل است؛ پس، از فروشگاه یک ساندویچ خرید و روی نیمکت پارک نشست تا آن را بخورد.