جشن حنابندان:
دفتر ادبیات و هنر مقاومت
«جشن حنابندان» شامل دو گزارش از عملیات کربلای ۵ و بیت المقدس ۴ در مناطق جنوب و غرب کشور است.
نویسنده هر دو گزارش را از میان خاطرات رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) گردآوری کرده است. او در گزارش دوم، از میان دستههای مختلف، دسته ایمان را که به خط شکنی معروف بودند
انتخاب کرده و کار را با آن دسته شروع کرده است.
در این کتاب از نحوه برخورد رزمندگان ایرانی با اسرای عراقی و دیدار از حلبچه و ابراز انزجار و
تنفر مردم عراق از صدام در سالهای جنگ، خاطراتی جذاب و خواندنی است.
جنگ ایران و عراق، گزارش (جشن حنابندان)
مسئول تیم راویان فتح تازه از گرد راه رسیده.بچه ها نقشه می کشند تا جشن پتو مفصلی برایش بگیرند و به تلافی امر و نهی و بکن و نکن های تهران ، حالش را جا بیاورند.جشن پتو برای همه است کوچک و بزرگ مسئول و مرئوس.
هر کسی با هر درجه و پست ومقام این جا که آمدی دیگر کاره ای نیستی هم چون دندانه های شانه با دیگران برابری.
جشن پتو غرور شکن است و مقام خرد کن. تورا کوچک می کند تا بزرگ شوی.
مقام و درجه دنیایی را که رها کردی و به مقام و قرب الهی می رسی. از هوا و هوس که رستی و (صفر) وجودت را جلوی «یک» یکتا گذاشتی.آن وقت از ناکسی و بی کسی در می آیی وگرنه خسی می ملنی و به قول مهدی مفت گرانی!
یاداشت نویسنده (جشن حنابندان)
همه ی بدبختی جوامع بشری در نداشتن و نشناختن الگو و اسوه های حقیقی زندگی است.تا وقتی فرهنگ طاغوتی حاکم باشد و اخلاق یزیدی رایج، آن جامعه روی سعادت نخواهد دید.
به قول حضرت امام، قدس سره الشریف،«جنگ ما بر سر مکتب است؛» اصلا ما می جنگیم تا جنگی نباشد!
اینجا بود که خشاب قلم را پر از واژه کردم
و ضامن دوربین را روی رگبار «فریم» ها تنظیم،
تا بلکه بتوانیم گوشه ای از خلوص و ایمان و عشق رزمندگان را ثبت کرده به تصویر بکشم.
دوستان زیادی در این آزمایش الهی پیروز شدندو با کارنامه قبولی نزد خدایشان پر گشودند و من همچنان بر جای ماندم و راوی خاطراتشان شدم.
با اینکه سال هاست این دو یار از جمع ما رفته اند اما هنوز آن ها را در کنار خود می بینم و محبت و گرمی دست های مهربانشان را احساس می کنم.
ثواب این کتاب را هدیه میکنم به روح بلند این دو بزرگوار و به دیگر شهیدان انقلاب و جنگ تحمیلی، به پدر شهیدم و برادرم، که رزمنده ای رنج دیده بود،
که پس از پایان جنگ با یک دست قطع شده به ملاقات خدا رفت.
حال، شما را به آن وادی ایثار و مدرسه عشق می برم تا گوشه ای از آن صحنه های خدایی و لحظه های جدایی را نشانتان بدهم.
بخشی از کتاب جشن حنابندان :
منورهایی که آن دورها سوسو می زنند،
فاصله تقریبی ما را با خط نشان می دهند.
منور که چه عرض کنم، لوستر و چلچراغ. فرمانده می گوید: «اینامنورهای خوشه ای یه که یه ربع تو هوا می مونه.
صدام خیال میکنه با این کارا می تونه روزگار سیاه خودشو روشن کنه و از حمله رزمندگان جلوگیری کنه.»
بچه ها آستین ها را بالا می زنند و مشغول علم کردن خیمه ها می شوند. عده ای با بوته های صحرا آتش روشن کرده و دور آن گپ می زنند و عده ای دیگر نماز می خوانند و راز و نیاز می کنند…
پیشنهاد کتاب برای شما:
کتاب جشن حنابندان را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.