کتاب دروغ شیرین نوشته نادیا توکلی اسکویی که توسط نشر شقایق به چاپ رسیده است.
گزیده ای از کتاب دروغ شیرین: کنار پله برقی مترو بدون هدف ایستاده بودم و به دخترهایی که با پدر و
مادرهایشان همراه بودند با حسرت نگاه میکردم، کارت عابر بانکم را توی دستم
فشردم. تنها دلخوشیام را داخل جیبم سوق دادم، نباید کم بیاورم.
حسرت تمام نداشتههایم را به گوشهی قلبم هل دادم. یک نفس عمیق
کشیدم تا خاطرم از هر چه نداشتن و کمبود است پاک شود. دستفروشی کنارم
ناله کرد که از لوازم آریشهایش چند تایی بخرم. نگاه به چشمهای غمگینش
کردم، نکند روزی من هم مثل او دستفروشی کنم؟
از فکرش هم تنم لرزید، سریع پا تند کردم که از این فکر و خیالات واهی
خلاص بشوم. کنار مرد و زنی که منتظر قطار بودند ایستادم. خط زرد رنگ که
به نحو وحشتناکی همیشه توی سرم ارور میداد را با نوک کتانیهایم لمس
کردم. خط زرد رنگ زندگیام کجا بود؟
قطار با صدای وحشتناکی از مقابل صورتم گذشت. سرگیجهی بدی گرفتم.
هر آن ممکن بود به طرف گودال ریلها رها بشوم، دستی به سرم کشیدم و
ترسیده چند قدمی عقب رفتم. هیچ بعید نبود که این همه فکر و خیال و
استرس که در مغزم جولان میدادند کار دستم بدهند.
سیل عظیمی از مردم پیاده شدند و سیل عظیمی سوار شدند، تک و تنها به
سمت صندلیها قدم برداشتم و نشستم. ساندویچی که مادر برایم درست کرده
بود را از کولهام بیرون کشیدم و مقنعهام را کمی مرتب کردم. گاز کوچکی زدم و
دوباره به فکر عاقبت کارم افتادم. یا الان یا هیچوقت. تصمیم بزرگ زندگیام بود!
کتاب دروغ شیرین همراه با تخفیف ویژه.