زیبایی غروب اثر فرانک برونی؛ داستانی درباره ی نابینایی و به دست آوردن بینش.
درباره ی کتاب زیبایی غروب
صبح یکی از آخرین روزهای سال ۲۰۱۷ فرانک برونی ستون نویس نیویورک تایمز با تاری دید عجیبی از خواب بیدار شد. سکته مغزی نادری در شب قبل جریان خون یکی از عصب های بینایی او را قطع کرد. موجب شد که او بینایی چشم چپش را برای همیشه از دست بدهد.
برونی در زیبایی غروب سیر اودیسه وار پزشکی و معنوی اش را بازگو میکند و به ارزیابی دوباره اولویت هایش می پردازد. او به دوستان دیرینه و آشنایان جدیدی برمی خورد که از آسیب ها و رنج های خود عبور کرده اند و می کوشد از طریق گفتگو با هر یک از آنها به جستجوی خردمندی برود.
نتیجه تلاشهای او بررسی تکان دهنده کاوش گرانه و در نهایت نشاط آوری از محدودیتهایی است که همه ما نا گزیر با آن مواجه می شویم عدسی هایی که با آنها محدودیتها را ارزیابی میکنیم و ابزارهایی که برای استقامت در اختیار داریم.
کتاب مرتبط با این کتاب: کتاب خوشبختی هزار رنگ دارد
بخشی از کتاب زیبایی غروب
وضعیت بدی است!
میگویند مرگ مانند دزد شبانه سرمیرسد. خرابکارهای خرده پا هم به همین شیوه عمل میکنند. مصیبتی که بینایی من یا دست کم بخش بزرگی از آن را ربود وقتی اتفاق افتاد که در خواب بودم من با تصویری که از دنیا در ذهن داشتم به خواب رفتم اما پس از بیدار شدن دنیا را به شکل دیگری یافتم.
با این باور به رختخواب رفتم که کم و بیش کنترل زندگی ام را در دست دارم و بیشک کارهای ناتمام، رؤیاهای تحقق نیافته و ناامیدیهای دیگرم به این خاطر است که به اندازه کافی تلاش نکرده ام و قدرت تخیلم نیز محدود است. شاید بتوانم با تلاش کافی و مداوم آنها را جبران کنم.
از خواب که بیدار شدم تازه فهمیدم چقدر ساده لوح بوده ام.
شب قبل با ناخرسندی کامل به رختخواب رفتم اما روز بعد با حق شناسی فراوانی از خواب بیدار شدم داستان زندگی من حکایت از دست دادن و به دست آوردن است. این داستان با سردرگمی قهرمانی گیج آغاز میشود.
خرید کتاب زیبایی غروب با تخفیف ویژه
همان صبح روز اول، یک شنبه، سعی کردم بفهمم چه اتفاقی برایم افتاده است. مطمئن نبودم که چیز خاصی رخ داده باشد. پیش از آنکه کنجکاویام بخواهد به دلواپسی تبدیل شود، چند ساعت به همین منوال گذشت تا اینکه نگرانی بر من چیره شد. آهسته از تخت بلند شدم. سرم سنگینی میکرد.
به خودم نهیب زدم: «فرانک بد، باز زیاده روی کردی. جمعه شب موقع شام چهار لیوان پر نوشیدم. در حالی که تحمل دو لیوانش هم عذاب آور است. همین موضوع باعث شده بود کمی خمار باشم و تمام بخشهای بدنم کندتر عمل کنند…
فهرست کتاب
زیبایی غروب
وضعیت بدی است!
یک چشم که بسته می شود چشم دیگری باز می شود.
لگد الاغ
پرواز انفرادی
امید درختی با شاخههای پر پیچ و خم و همیشه سبز است.
نظریه ی زندگی به سبک تخته ی تبلیغاتی
ماتیس برتر از افسردگی
ستاره ی دریایی و توئیگی
شاه لیر هیچ ربطی به آن نداشت
وقتی پوست تخم مرغ بارید
ترفندی در پس همه ی ترفند های دیگر
قلب ها
نمایش کشتی ها ی تفریحی و یدک کش
پرواز
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.