درباره ی کتاب شاه جنگ ایرانیان در چالدران ترجمه ی ذبیح الله منصوری:
کتاب شاه جنگ ایرانیان در چالدران نوشته اشتن متز و جان بارک، روایتگر جنگ بین ارتش ایران و عثمانی است. این اثر یکی از شگفتانگیزترین رخدادهای تاریخی را روایت میکند و دلایل شکست ایرانیان و پیروزی عثمانیها را یادآور میشود.
چالدران در منطقهای در آذربایجان واقع شده است، این نقطه شاهد جنگی هولناک و عجیب میان دو ارتش بزرگ بوده، جنگی که با وجود شکست ایرانیان، در یادهای مردم ایران به نیکی ماندگار شده است؛ چرا که قزلباشهای ارتش شاه اسماعیل صفوی در این جنگ شجاعت، پایمردی و ایثارگریهای بسیاری از خود نشان دادند.
در آن زمان عثمانیها با وجود حکمرانی سلطان سلیم اول در اوج قدرت و شکوه قرار داشتند و گستره پادشاهیشان از شمال، غرب و جنوب غربی آسیا آغاز میشد و تا اروپای مرکزی و آفریقا ادامه مییافت، از این رو موفق شدند ارتش شاهاسماعیل را به زانو بنشانند.
مطابق با آنچه از تاریخنویسان روایت شده است، هر سرباز ایرانی در این جنگ برابر با ده سرباز عثمانی بود، آن هم در صورتی که ارتش عثمانی در آن دوره یکی از کاملترین و بهترین تجهیزات مدرن را در اختیار داشت و ارتش ایران سنتی و معمولی با کمترین تجهیزات به شمار میرفت.
با این وجود سربازان سلطان سلیم با هر مشقت و دشواریای که بود موفق شدند سربازان شاه اسماعیل را شکست دهند، به همین دلیل این جنگ ناعادلانه و نابرابر، برای اغلب مورخان شرق و غرب و علاقهمندان به تاریخ از جذابیتهای فراوانی برخوردار است.
کتاب شاه جنگ ایرانیان در چالدران (The Great Iranians war in Chaldoran and Greece) روایتی اعجابانگیز و پر از فرود و فراز از رویدادهای مربوط به این جنگ تاریخی و افراد مهم و مؤثر در هر دو ارتش است که شما را تا پایان با خود همراه میکند.
در بخشی از کتاب شاه جنگ ایرانیان در چالدران میخوانیم:
سلیم بعد از اینکه برادران خود را از بین برد و بهجای پدر بر تخت سلطنت نشست، بیش از بیستودو سال نداشت ولی دارای فرزندان متعدد بود و علاقه داشت که فرزندانش تحصیل کنند و علاوه بر ترکی زبانهای یونانی و عربی و فارسی را بیاموزند و چون از عبدالباقیایچین رضایت داشت، او را مأمور تربیت پسر ارشد خود کرد.
فقط یک چیز سلیم را بعد از اینکه زمامدار شد ناراحت میکرد و آن اینکه پسر عمویش بایزیدسوم به سوریه گریخته، در آنجا علیه سلیم شروع به تبلیغات میکرد و میگفت که سلیم پادشاه قانونی ترکیه نیست برای اینکه بعد از قتل پدر و دو برادر بر تخت سلطنت نشست و پادشاهی عثمانی را غصب نمود.
سلیم پدر خود را نکشته بود اما بایزیدسوم شهرت میداد که او پدر خود را هم به قتل رسانیده و از نظر شرعی و عرفی مستوجب شدیدترین مجازاتها میباشد.
حملهای که سلیم به خاک سوریه کرد فقط برای دستگیری بایزیدسوم بود و چون نتوانست که او را دستگیر نماید (بهطوریکه در آغاز این سرگذشت گفتیم) عدهای از سران سوریه برحسب امر او کشته شدند و سرهای آنان را به استانبول فرستادند و صدور دستور محاصره شهر حلب از طرف پادشاه مزبور هم علتی غیر از دستگیری بایزیدسوم نداشت.
قشون عثمانی در زمستان سال ۱۵۱۳ میلادی شهر حلب را محاصره کرد. از قضا آن سال هوای زمستان خیلی سرد شد و سربازان عثمانی که در خارج شهر به سر میبردند و دقت داشتند که کسی نتواند از شهر بگریزد، خیلی از سرما ناراحت بودند.
فرماندۀ قوای ترک بعد از اینکه حلب را محاصره کرد، مدت یکهفته شهر را بهوسیله توپ گلوله باران نمود ولی مدافعین شهر حاضر به تسلیم نشدند. فرماندۀ نیروی ترک برای کوتوال حلب پیغام فرستاد که هرگاه بایزیدسوم فرزند جم شاهزادۀ ترک را که در شهر است تسلیم نماید از مجازات او و سربازان و سکنۀ شهر، بعد از اینکه حلب مفتوح گردید صرف نظر خواهد کرد و در غیر این صورت پس از افتتاح شهر تمام مردها را از دم تیغ خواهد گذرانید و تمام پسران را به غلامی و زنها را به کنیزی خواهد برد.
کوتوال حلب با شگفت جواب داد: اگر شما این شهر را برای دستگیری بایزیدسوم محاصره کردهاید باید به شما بگویم که او در این شهر نیست و از اینجا رفت و قبل از اینکه شما بیایید و شهر را محاصره کنید او عزیمت کرد.
کتاب شاه جنگ ایرانیان در چالدران ترجمه ی ذبیح الله منصوری نوشته ی اشتن متز را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.