کتاب وقتی هرگز از راه می رسد نوشته ی باربارا دیویس ترجمه ی مائده بشارت در۳۹۶ صفحه توسط انتشارات علمی به چاپ رسیده است.
باربارا دیویس در کتاب وقتی هرگز از راه میرسد داستان زندگی دختری بهنام کریستی- لین را نقل میکند. کریستی که در آستانه شانزده سالگی قرار دارد تصمیم میگیرد دردها، حسرتها و ناامیدیهایش فراموش کند. حال پس از بیست سال، گذشتهای که از آن فراری بوده به سراغش میآید. کریستی- لین در خلال داستان میآموزد فراموشی، بهترین راه حل نیست؛ بلکه باید اشتباهات گذشته را بپذیری و فرصتی به خود و دیگران برای جبران کارهایشان بدهی.
با مطالعه کتاب وقتی هرگز از راه میرسد با ناکامیها، حسرتها، ترسها و هرگزهایمان روبرو میشویم.
خواندن این کتاب را به همه علاقمندان به رمان پیشنهاد میکنیم؛ چرا که در خلال مطالعه این داستان با تضادهای درونی خود روبرو میشویم.
در قسمتی از کتاب وقتی هرگز از راه می رسد می خوانیم :
من به هرگز اعتقاد ندارم، و تو هم نباید اعتقاد داشته باشی! + چه جوری می تونی به هرگز اعتقاد نداشته باشی؟
اون فقط یه کلمه هست. میسی خیلی جدی گفت: «نه. فقط یه کلمه نیست. اون تمام درهایی هست که ما بسته نگه می داریم.
اون جاهایی هست که ما به خودمون اجازه ی رفتن بهش رو نمی دیم. چیزهایی که به خودمون اجازه ی داشتن یا بودنش رو نمی دیم، چون فکر می کنیم که برای بیشتر از این به اندازه ی کافی خوب یا قوی نیستیم.
می فهمم چون من هم اینجوری بودم. و بعد سرپرست خانواده شدم، و فهمیدم که برای هرگزها وقت ندارم.» میسی مکث کرد، لبخندش مصنوعی و هراس انگیز بود. «تموم حرف من اینه، جوری زندگی کن که استحقاقش رو داری.»
کتاب وقتی هرگز از راه می رسد را همراه با تخفیف ویژه آن خریداری کنید.