درباره ی کتاب گوژپشت نتردام :
دربارهی ویکتور هوگو :
جملاتی از کتاب گوژپشت نتردام:
بامداد روز ششم ژانویه ۱۴۸۲ که آهنگ ناقوسها مردم را از خواب بیدار میکرد، عید پادشاهان و جشن دیوانگان باهم مصادف شده بود. مردم با شادی و نشاط فراوانیمنتظر نمایش مذهبی بودند. این نمایش بهقدری افتضاحآمیز و مسخره بود که کشیشان روم به آن اعتراض کرده میخواستند آن جشن را تحریم نمایند. پس از تلاش بسیار، سرانجام دارالفنون پاریس به تمام کلیساهای فرانسه ابلاغ کرد که دیگر کسی حق برگزاری جشن دیوانگان را ندارد، در حالیکه در نظر روحانیون پاریس این جشن یکی از اعیاد بزرگ و مقدس بود و کسانی را که منکر آن بودند، با حقارت و پستی مینگریستند. اهمیت جشن دیوانگان برای مردم پاریس همین بس که یکی از بزرگان اواخر قرن پانزدهم گفته است: جشن دیوانگان از عید روحالقدس کمتر نیست!
بدیهی است ممنوع نمودن چنین جشنی کار آسانی نبود و نمیشد ابنا کلیسا را از انجام آن باز داشت. در آن روز غوغا و هیاهوی عجیبی بود.در کوچه و بازار مردم را به تماشا دعوت کرده بودند. همه جا را آذین بسته و آتش بازی باشکوهی شروع شده بود. مردم بیچاره و تهیدستی که کفش و کلاهشان مندرس و پارهپاره بود بیشتر متوجه چراغانی بودند. کاخ دادگستری که محل نمایش بود از انبوه جمعیّت موج میزد. همه به آنسو میآمدند، زیرا میدانستند که سفیر فلاندر هم به آن مکان خواهد آمد.
گروه تماشاچیان همچون دریای خروشانی به میدان جلو عمارت میآمدند. سالن بزرگ و زیبای ساختمان با حجاریهای عالی استادان چیرهدست تزیین یافته و میز بزرگی از سنگ مرمر در وسط آن قرار داشت. در انتهای سالن چند نفر سرباز پاس میدادند و بازیگران خود را برای نمایش آماده میساختند.
گروه بسیاری از مردم پیش از دمیدن آفتاب به آنجا آمده و از سرما میلرزیدند و آنها که زرنگتر بودند، تمام شب را در جلو پلکان گذرانیده بودند تا جای راحت و بهتری بهدست آورند.
کتاب گوژ پشت نتردام را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.