کتاب ایران و بابر اثر ویلیام ارسکین شرحی از بابر که سلسله داران مسلمان هندوستان هستند (مغول های هندوستان به نقل مورخان غربی) می باشد.
درباره ی کتاب ایران و بابر اثر ویلیام ارسکین
مقدمه
کتاب حاضر شرح حالی است از «بابر» سلسله زمامداران مسلمان هندوستان. که مورخان مغرب زمینی آنها را سلسله مغولهای هندوستان میخوانند. شاید این اولین بار باشد که شرح حالی با این تفصیل به زبان فارسی از بابر منتشر می شود.
و پس از اینکه بابرو فرزندان او در هندوستان زمامداری کردند شرح حال مؤسس سلسلهٔ بابری و فرزندان او چندان توجه مورخان فارسی زبان را جلب نکرد تا اینکه راجع به سلاطین مغول هندوستان از نسل بابر تاریخی مشروح بنویسند.
در صورتی که قسمتی از شرح حال مؤسس سلسله بابری، به طوری که در کتاب ایران و بابر اثر ویلیام ارسکین می خوانیم با تاریخ ایران در آغاز قرن دهم هجری تماس نزدیک داشت. و پس از اینکه سلسله بابری در هندوستان مستقر شد عده ای از فضلا و به خصوص شعرای ایران به هندوستان رفتند. و بعضی از آنها مقیم آن اقلیم شدند.
موضوع کتاب:
بنابراین تاریخ زندگی بابر و فرزندان او، به طوری که گفته شد زیاد مورد توجه مورخان ایرانی قرار نگرفت. درصورتی که بابر و فرزندانش علاوه بر اینکه مسلمان بودند. خیلی علاقه به زبان و ادب فارسی داشتند. تا جایی که زبان فارسی در دربار فرزندان بابر زبان رسمی شد.
شاید چون بابر و فرزندانش زمامداران یک کشور خارجی بودند حتی هم کیشی و هم زبانی نتوانست مورخان ما را زیاد متمایل به نوشتن شرح حال آنها بکند. اما مورخان دیگر و به خصوص انگلیسیها بیشتر علاقه مند به تاریخ بابر و فرزندانش شدند.
و شاید آن علاقه ناشی از این شد که انگلیسیها مدتی طولانی زمامدار هندوستان بودند. و یکی از آشنایان نویسنده، که مدتی در انگلستان به سر برد در یکی از کتابخانه های آن کشور، بی آنکه علاقه ای مخصوص به تاریخ با برداشته باشد دو کتاب از دو نویسنده انگلیسی راجع به بابر دید.
و از کتابدار آن کتابخانه شنید که راجع به بابر و سلسله بابری کتابهای دیگر به زبان انگلیسی موجود می باشد. و نویسنده در کتاب ایران و بابر اثر ویلیام ارسکین از تحقیق یکی از مورخان انگلیسی به اسم «ویلیام استفاده کرده ولی به یک مرجع اکتفا ننمود.
بخشی از کتاب ایران و بابر اثر ویلیام ارسکین
تقوای امیر جوان
اولین بار که بابر عاشق شد در پایان پانزدهمین سال عمر یعنی دو ماه به شانزده سالگی مانده بود. در آن موقع روزی سوار بر اسب از معابر سمرقند میگذشت. و کنار یکی از پنجره ها چشم سلطان جوان به یک دوشیزه ارمنی افتاد. طوری بابر از مشاهده آن دختر جوان منقلب گردید که میخواست از راهی که رفته بود برگردد.
تا بتواند مرتبه ای دیگر آن دختر جوان را ببیند. ولی از ملازمان و درباریان که با او بودند خجالت کشید. و همین که به قصر رسید و از اسب پیاده شد، حنیفه را با خود به اتاقی خلوت برد. و ماجرای دل خود را به او گفت و اظهار کرد.
-من از تو می خواهم که بروی و تحقیق کنی که این دختر جوان کیست. زیرا خود من نمیتوانم برای تحقیق بروم و کسی را هم ندارم که این کار را به او واگذارم.
حنیفه هم سال بابر بود. و با وجود جوانی آن قدر فهم داشت که بداند جوانی به سن او نمی تواند به خانه ای برود. و راجع به دختری جوان که در آن خانه است تحقیق کند. و چون به تازگی زن گرفته بود به فکر افتاد زن خود را به آن خانه بفرستد.
تا راجع به آن دختر تحقیق نماید. و بفهمد که نام او چیست و پدرش کیست؟ بعد متوجه شد که زن او هم نمیتواند به خوبی از عهده آن کار برآید. و تنها کسی که میتواند راجع به آن دختر کسب اطلاع کند پدرش، زنجانی، میباشد…
فهرست کتاب ایران و بابر اثر ویلیام ارسکینچ
- خردسالی
- آغاز و زمامداری
- جنگ در کنار رودخانه ی سیحون
- توبه ی امیر احمد حاکم سابق سمرقند
- تقوای امیر جوان
- مرگ ایران مادربزرگ بابر
- نسخه ی یک داروی مرموز
- دعوت حاکم بخارا از امیر فرغانه
- خواستگاری و جریان طغیان محمود
- شیبک به فرغانه تهاجم کرد
- موضوع نسرین و مادرش
- خروج اسماعیل میرزا از قلعه ی استخر
ادامه فهرست در کتاب ایران و بابر اثر ویلیام ارسکین
پیشنهاد کتاب های دیگر:
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.