کتاب جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی یک رمان ایرانی بسیار زیبا است که نقش زنان را در زندگی خانواده های ایرانی نشان می دهد. این کتاب را انتشارات چشمه چاپ کرد و انتشارات آثار برات آن را با تخفیف خوب به فروش می رساند.
درباره ی کتاب
از کتاب ما نیز مردمی هستیم برای جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی
… و هنوز به چشم می توانیم ببینیم که زنان ما در جاهای مختلف ایران پا به پای مرد کارهای دشوار انجام می دهند. در امر دامداری، کشاورزی، نساجی، و غیره. سهمی که از عذاب زندگی می برند هیچ کمتر از مردان نیست.
کدام پسر ایرانی را می شناسید که نسبت به مادرش احساس دین بیش از آنچه که به پدرش دارد، ندارد. در این مایه کوشش خودبهخودی من این بود که شخصیت واقعی زن به عنوان نیروی بسیار ارزشمند به تجلی دربیاید. اینطور که می بینم توفیقی حاصل شد.
بازآفرینی مرگان در جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی هم همچون اعتراض من، و همچنین اعتراض مرگان به این زندگیست. ستم بر او و امثال روا دارد و مقاومت و سختکوشی مرگان و تخمل و سماجت او در عین حال نفی این انگ ناتوان بودن است.
مثل یک ماده ببر از زندگی اش دفاع و آن را دگرگون می کند. حتی پا به پای دیگران وقتی لازم می شود با فردایی مبهم روبرو می شود. به نظر من جز اینکه رفتارهای یک مرد است در قبال حوادث هیچ تفاوتی نسبت به هم ندارند.
شروع جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی
صفحه ۱
مرگان که سر از بالین برداشت سلوچ نبود. بچه ها هنوز در خواب بودند. عباس، ابراو، هاجر. مرگان موهای کنار صورتش را زیر چارقد بند کرد. از جا بلند شد و از در وارد حیاط کوچک خانه شد و سراغ تنور رفت.سلوچ سر تنور هم نبود. شب های قبل سلوچ لب تنور می خوابید.
مرگان علت را نمی دانست. فقط می دید که پیش تنور می خوابد. شب ها خیلی دیر به خانه می آمد و یک راست به ایوان تنور می رفت. زیر سقف شکسته ی ایوان نزدیک تنور می نشست و زانو در بغل می گرفت.
خرید جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی با تخفیف از انتشارات آثار برات
هیکل کوچکی داشت. چمبر می زد و کپان کهنه ی الاغش را که چندوقت پیش مرده بود را روی خودش می انداخت و می خوابید. شاید هم نمی خوابید. شاید تا صبح با خود حرف می زد. چرا که این آخری ها گپ و گفتی نداشت.خاموش می آمد و خاموش می رفت.
مرگان صبح ها بالای سرش می رفت و سلوچ ساکت بیدار می شد. برمی خاست و بدون اینکه به زنش نگاه کند و قبل از اینکه بچه ها بیدار شوند از شکاف دیوار بیرون می رفت. مرگان فقط صدای سرفه ی شویش را از کوچه می شنید و پس از آن صدایی نمی شنید.
کتاب را با تخفیف ویژه از انتشارات آثاربرات بخرید.
فهرست
- بخش اول صفحه ۷
- بخش دوم صفحه ۹۷
- بخش سوم صفحه ۱۶۷
- بخش چهارم صفحه ۳۲۳
- نمایه صفحه ۳۹۹
- پایان صفحه ۴۰۳
پیشنهاد کتابهای دیگر شبیه جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.