درباره ی کتاب داستانی واقعی از جک و لوبیای سحرآمیز:
جک و لوبیای سحرآمیز حکایت زندگی پسر بچه ای بازیگوش به نام جک است که همراه پدرش مشغول کشاورزی است. جک از کشاورزی به ستوه امد و دلش هوس یک ماجراجویی حسابی کرده است. وقتی غول ها به مزرعه ی کلم همسایه پا می گذارند ، هیجانی وصف ناپذیر جک را دربرمی گیرد. او به کمک لوبیای سحر آمیز ، به سرزمینی فراتر از ابرها قدم می گذارد. سرزمینی که قحطی آنجا بی داد می کرد.
او در پادشاهی غول ها سرگرمی های جذابی را تجربه می کند مثل شنا کردن در پودینگ ، پرواز با قاشق هایی که به عنوان منجنیق استفاده می شد و سواری روی موش های غول پیکر … اما جک که برای خوش گذرانی نیامده بود. بعد از آمدن آنابلا ، جک و خواهرش مأمور پیدا کردن پدر می شوند. جک که از لوبیا متنفر بود حاضر می شود در سوپ لوبیا سبز بدبو شیرجه بزند تا نشانی از پدر پیدا کند تا اینکه …
بخشی از کتاب داستانی واقعی از جک و لوبیای سحرآمیز:
آسمان اولین چیزی بود که در دنیای غول ها دیدم. درست مثل آسمان دنیای خودم بود. بزرگ ، آبی و پ از ابر . تنها خورشید جای درستی نبود . آن پایین در دنیای من ، غروب بود اما آنجا طلوعی تازه . در دنیای من ، شب هنگام بود اما آنجا روز . جای اینها با هم عوض شده بود و بقیه چیزها شبیه به هم بود، مثل ابرها و خاک و درختان و صخره ها …
این کتاب را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.