درباره ی کتاب مثبت فکر کن اثر جان گوردون:
امروز انگیزه ی بلند شدن از رختخواب را نداشتید ؟
تصور می کنید دیگران اصلا قدرتان را نمی دانند؟
از محیط کار ، زندگی یا خانواده تان خسته شده اید ؟
شب ها در افکار منفی تان غرق می شوید و بی خوابی به سراغتان می آید؟
همه ی ما کم و بیش این موارد را در زندگی خود تجربه کرده ایم . از جایگاهمان در جهان مطمئن نیستیم و هدفمان از زندگی را فراموش می کنیم. ما زمانی شروع به تحلیل رفتن می کنیم که علت آنچه را انجام می دهیم ، به دست فراموشی می سپاریم . برخی مردم وقتی چنین چیز هایی را می شنوند ، سری تکان می دهند تا نشان دهند از شنیدن این موضوعات خسته شده اند. آن ها تصور می کنند درباره ی دنیای تخیلی و رویایی صحبت می کنیم. اما حقیقت این است که ما به خاطر اینکه زندگی آسان است ، مثبت گرا نیستم ، مثبت گرا هستیم چرا که زندگی می تواند سخت شود. مثبت گرایی زندگی را تغییر می دهد و یک مزیت رقابتی در ورزش ، کسب و کار سیاست محسوب می شود.
در شرایطی که بدبین ها درباره ی آینده غرولند می کنند ، منفی باف ها تصویری تاریک از آینده ترسیم می کنند و واقع بین ها به حرف زدن درباره ی آینده اکتفا می کنند ، این خوش بین ها هستند که با کمک دیگران ، سخت تلاش می کنند تا آینده را بسازند.
بخشی از کتاب مثبت فکر کن اثر جان گوردون:
مردم اغلب می گویند وقتی چیزی را ببینند ، به آن باور پیدا می کنند . اما برای مشاهده ی نتایج باید باور داشته باشید که آنها شدنی هستند. ویلیام برتون در دهه ی ۹۰ میلادی در زمان شهرداری رودی جولیانی ، رئیس پلیس شهر نیویورک بود ، در آن زمان ، نیویورک با مشکلات بزهکاری دست و پنجه نرم می کرد. بسیاری می گفتند ، این مشکل حل نا شدنی است ، اما آن ها این معضل را حل کردند. سال ها بعد وقتی از برتون سوال شد ، چطور این کار را انجام داد ؟ برتون در پاسخ گفت ، شخصا با هریک از رؤسای بخش های پنجگانه ی شهر ملاقات کرده و سوألی مشترک را از آنها پرسیده : « آیا شما باور دارید که بزهکاری می تواند در منطقه ی شما کاهش پیدا کند ؟» سه نفر گفته بودند خیر و دو نفر پاسخ مثبت داده بودند . برتون در ادامه گفت : « متأسفانه مجبور شدم آن روز سه نفر را اخراج کنم . چرا باید بازی ای را انجام دهید که به بردن در آن باور ندارید ؟
*******
در مواجهه با رویداد های زندگی ، اگر داستانی مثبت را برای خود بازگو کنید، آن وقت می توانید چالش ها را تبدیل به فرصت کنید. مطالعه ای در بریتانیا روی ۵۰۰ نفر صورت گرفته است ، افرادی تمام و کمال که صاحب همه چیز بودند ؛ ثروت ، رابطه ، حرفه ی کاری عالی و شادی .
وقتی محققان روی این افراد مطالعه کردند ، شگفت زده شدند که همگی آنها در زندگی شان ، شوربختی را تجربه کرده بودند. از بیرون اینطور به نظر می رسید که آنها یک یک زندگی کامل و بی نقص دارند ولی با چلش هایی متفاوت ، آنها مشخصه هایی مشترک داشتند . همگی آنها این شوربختی را به یک اتفاق خوب بدل ساخته بودند. در کشاکش مواجهه با چالش ، در جست و جوی فرصت بودند و آن را پیدا کردند . به عنوان یک رهبر ، باید به خاطر داشته باشید که رویداد هایی رقم می خورند ، چالش هایی در مسیر پیش رویتان قرار می گیرند ، وظیفه تان این است که کار را نیمه تمام رها نکنید، به سطحی پایین تر تنزل پیدا نکنید…
این کتاب را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.