کتاب نبرد تیله ها روایتی داستانی و جذاب از زندگی یک نوجوان در خارج از مرزهای ایران است.
نبرد تیله ها داستان پسری نوجوان در پاکستان است که در یک منطقه زندگی میکند که سنی و شیعه در کنار هم زندگی میکند. این کتاب در هر فصل یک داستان جالب روایت میکند و در هر داستان ما با این نوجوان همراه میشویم و داستانهای خندهدار و ناراحتکنندهای را میخوانیم.
بخشی از کتاب نبرد تیله ها
تیلههای ساده، تیلههای رنگی که آنها را اینتی مینامیدند، و تیلهٔ اصلی بازیکنان به شمار میرفت. یک تیله هم بود، چندبرابر بزرگتر از تیلههای معمولی. یک تیله هم بود، چندبرابر کوچکتر از تیلههای معمولی. تیلههای معمولی انگار گالیور باشند که گاهی در شهر مردمان بزرگ گیر میافتادند و گاهی از میان مردمان کوچک سر درمیآوردند. بگذریم!
حالا کاربرد این تیلهی بزرگ و آن تیلهی کوچک چه بود؟ این دو تا در بازی «پینو» به کار میرفتند. پینو را چطوری بازی میکردند؟ تعداد مسابقهدهندگان در پینو حداقل دو نفر بود؛ ولی حد اکثرش مشخص نبود. سه، چهار، پنج، ده… خلاصه اینکه حداکثر تعداد شرکتکنندگان در بازی پینو بستگی داشت به اینکه هوا بارانی نباشد و برف نیامده باشد و برنامهٔ تلویزیونی جذابی هم برای کودکان در حال پخش نباشد و هزارویک عامل دیگر. روش بازی پینو این بود که در ابتدا حفرهای کوچک بهاندازهٔ چهار تا تیله حفر میکردند.
اول حدود نیم متر و بعد دوتاسه متر پایینتر از آن حفره، دو تا خطی میکشیدند. در صورتی که تعداد بازیکنان دو نفر بود، هر یک از دو نفر با حداقل یک تیله در این بازی شرکت میکرد که جمعاً میشد دو تا تیله. اول برای شروع نوبت سکه بالا میانداختند.و…