آخر رفاقت خاطرات شهید حاج احمد کریمی، متولد اول فروردین ۱۳۴۰ در قم و فرمانده گردان حضرت معصومه(س)، از فرماندهانی بود که به سبب رشادت و روحیه معنوی و رزمی خاطراتی ماندگار در ذهن همرزمان خویش به جای گذارده است.
درباره ی کتاب آخر رفاقت
شهید کریمی به همه رزمندگان گردان بخصوص سادات احترام و علاقه خاصی نشان می داد، نسبت به مسائل غیراخلاقی در جامعه حساسیت عجیبی داشت و به سادگی از کنار آن نمیگذشت، به بچه ها توصیه میکرد: همه شما مسئولیت دارید در مقابل هر منکری ایستادگى کنید.
بعد از عملیات کربلای چهار حال و روز خوبی نداشت. شب عملیات کربلای پنج با شهادت حضرت فاطمه(س) مصادف شده بود. حاجی توی سنگر فرماندهی نشسته بود. در آن اوضاع و احوال که همه در تب و تاب عملیات بودند سراغ مدّاح را گرفت. راضی اش کرده بود تا برایش روضه حضرت زهرا(س) بخواند. مدّاح می خواند و حاجی گریه می کرد. همان شب بی بی شهادتش را امضا کرد.
صبح روز ۲۴ دی سال ۶۵ برای سرکشی به خط آمده بود که گلوله توپ (یاخمپاره ای) کنارش زمین خورد و بدنش قطعه قطعه شد، قطعات پیکرش را در کیسه کوچکی جمع کردند و در قبر کوچکی دفنش کردند.
در برشی از کتاب آخر رفاقت میخوانیم:
شهادت گمشده زندگی حاجی بود. او عاشق شهادت بود. اگر جایی مینشست و با کسی صحبت میکرد، با خاطری آزرده میگفت: نمیدانم چرا هنوز افتخار شهادت نصیبم نشده! اگر به جبهه آمدم، امید داشتم. دلم میخواهد با شهادت، پیش بسیجیها روسفید باشم و در برابر امام شرمنده نباشم. چنان از صمیم دل سخن میگفت که گاه بغض آزارش میداد و نمیتوانست ادامه دهد.
یکبار گفت: دعا کن من بروم. گفتم خسته شدی؟ گفت: وقتی خانه شهدا میرویم، شرمندهام. چه بگوییم؟ مگر خانه رضی نبودی. یادم افتاد وقتی به خانه شهیدان رضی رفتیم. از در خانه رفتیم داخل، پدرشان گفت: چرا یکیشان را نگذاشتی برای ما کپسول گاز بگیرد؟ هم حاجاکبر نوری بود و احمد. فردایش -یا دو روز بعد- خبر شهادت احمد را دادند…
این کتاب را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.