کتاب رقصاننده ی اسب ها: وقتی دنیایش نابود شد اسبش نجاتش داد.
کتاب رقصاننده ی اسب ها نوشته ی جوجو مویز :
رقصاننده اسبها داستان حرکت موجی از امید و آرزو از اعماق وجود انسانهایی در پایینترین سطح زندگیه که همچنان برای تجلی شکوه تلاش میکنند و این موج از نسلی به نسل دیگر به ارث میرسه. از انسان به اسب منتقل میشه. و اون رو به رقص وادار میکنه. تا وقتی قلبی از عشق میتپه این رقص ادامه داره.
بخشی از کتاب :
قطار شماره ی شش _ چهل و هفت به مقصد خیابون لیورپول داشت ایستگاه و ترک میکرد. به نظر مسخره میاومد که صبح به این زودی قطار انقدر شلوغ باشه. ناتاشا مک کالی نشست. علیرغم سرمای صبح گاهی گرمش بود. زیر لب از زنی که باید ژاکتشو از سر راهش برمیداشت عذر خواهی کرد. مرد کت شلواریای که پشت سرش بود خودش و تو فضای بین مسافر های روبرویی چپوند. سریع روزنامهاش را باز کرد. بدون توجه به اینکه روزنامهاش یه کمی روی رمان زن بغلی افتاده بود.
این مسیر هر روزش به محل کار نبود. بعد از یه سمینار رسمی شب رو تو هتل کمبریج گذرونده بود.
تعداد رضایت بخشی کارت ویزیت و کلا و حقوقدانان تو جیب ژاکتش بود. اونا از اینکه باهاش هم صحبت شده بودن ابراز خوشحالی کرده بودن و پیشنهاد ملاقات بعدی یا همکاری احتمالی داده بودن ولی اون شب شراب سفید ارزون قیمت که سر کشیده بود. حالا داشت معده شو اذیت میکرد. و آرزو میکرد که بتونه یه زمان کوتاه پیدا کنه و یه صبحونه ای بخوره. در حالت عادی اهل نوشیدن نبود. ولی نمیتونست وقتیکه حواسش به حرفهای مردمه و مرتب گیلاس شو پر میکنن مقدار مصرف شو کنترل کنه و…
کتاب رقصاننده ی اسب ها را به همراه تخفیف ویژه از انتشارات آثار برات خریداری کنید.