درباره ی کتاب چنین گفت زرتشت:
درباره ی فردریش نیچه نویسنده ی کتاب چنین گفت زرتشت:
نیچه در سال ۱۸۶۹ و با ۲۴ سال سن، جوانترین فرد در نوع خود در تاریخ به شما میرود که به کرسی فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بازل دست یافته. در سال ۱۸۶۹ نیچه شهروندی خود را ملغی کرد و در حالی که در آلمان، سوئیس و ایتالیا سرگردان بود و در پانسیون زندگی میکرد بخش عمدهای از آثار معروف خود را آفرید.
در سال ۱۸۷۹ به خاطر بیماریهایی که در تمام طول زندگی با او همراه بود، از سمت خود در دانشگاه کنارهگیری کرد و دههی بعدی زندگانیاش را به تکمیل هستهی اصلی آثار خود، اختصاص داد. نیچه بر اساس حرکت جمعی جامعه پیش میرود و مردن آرمانها و ارزشهای انسانی را در نتیجه مرگ یک ملت میداند. او مذهب را زادهی خیال میداند.
او بیماری خود را موهبتی میداند که باعث رشد افکار جدید در او شدند. فردریش نیچه در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴ سالگی، قوای ذهنیاش را بهطور کامل از دست داد و دچار فروپاشی کامل ذهنی شد. او در سال ۱۹۰۰ در گذشت.
علاقهی زیاد او به تاریخ و فرهنگ ایران باستان ناشی از مطالعهی آثار تاریخی بازمانده از ایران باستان است. او در آثار خود، و یادداشتهای بازمانده در دفترهای او، که حجم زیادی از نوشتههای او را شامل میشوند، از فرهنگ ایران باستان بسیار یاد میکند. دلبستگی نیچه به ایران را در کتاب چنین گفت زرتشت به وضوح میتوان دید؛ وی با نهادن نام زرتشت بر کتاب، سعی در با ارزش نشان دادن تحقیقات خود میکند.
نوشتههای نیچه سبک تازهای در زبان آلمانی محسوب میشوند؛ نوشتههایی آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خودش روش نوشتاری خودش را گزینگویی مینامید. یکی از مشهورترین جملات او «خدا مردهاست» است که باعث بحثهای فراوانی شده است.
نام حافظ ده بار در مجموعهی آثار فردریش نیچه آمدهاست. بدون شک، دلبستگی گوته به حافظ و ستایشی که در دیوان غربی-شرقی از حافظ و حکمت شرقی او کرده، در توجه نیچه به حافظ نقشی اساسی داشته است. در نوشتههای نیچه نام حافظ و گوته در بیشتر موارد در کنار هم آمده است و نیچه هر دو آنها را بسیار ستایش میکرده.
در بخشی از کتاب چنین گفت زرتشت می خوانیم :