کتاب آرمان عزیز اثر محمدعلی جابری قسمتی از زندگینامه پسری فداکار که که زیر شکنجه کشته شد. این پسر شهید عزیز آرمان علی وردی است که در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ در دفاع از ولایت شهید شد.
درباره ی کتاب آرمان عزیز اثر محمدعلی جابری
موضوع کتاب
روزهای آخر تابستان ۱۴۰۱ برخی از خیابانهای تهران شلوغ شد. اغتشاش گرها جمعیتشان خیلی نبود. اما سنگ میریختند وسط خیابان راهها را میبستند بانکها را آتش میزدند.
و شیشهی مغازه ها را میشکستند آرمان ناآرامیهای شهر را که دید، نتوانست بیتفاوت بماند. با بچه های بسیج به کمک مردم رفت. در یکی از شبها آرمان گیر افتاد .حدود سی نفر از اغتشاشگران شهرک اکباتان آرمان را محاصره کردند. و با سنگ و مشت و لگد به جانش افتادند. آنها اصرار داشتند آرمان به رهبری توهین کند.
اما او شکنجه ها را تحمل کرد. و درخواست آنها را نپذیرفت. بالاخره آرمان به خاطر خونریزی زیاد به کما رفت. و صبح جمعه ششم آبان در بیمارستان به شهادت رسید.
آرمان رفت با این که ۲۱ سال بیشتر نداشت. با این که خطر مقابله با اغتشاش گرها را میدانست. و با آنکه خیلیها به او میگفتند وظیفه ی تو نیست بروی. با این که مادرش برایش آرزوهای زیادی در سر داشت.
بخشی از کتاب آرمان عزیز اثر محمدعلی جابری
روز مادر
تقویم را نگاه کرد. رفت توی فکر. یکی یکی گزینه ها را کنار گذاشت. تا رسید به انگشتر عقیق سرخ پولهایش را جمع کرد و بالاخره انگشتر را خرید.
روز تولد حضرت فاطمه ای که رسید پیش مادرش رفت و گفت: چشمات رو ببند. مادر که چشم هایش را بست. آرمان دستش را گرفت و شروع به بوسیدن کرد. مادر دستی روی سرش کشید و گفت: نکن عزیزم! آرمان سرش را بلند کرد. انگشتر را گذاشت توی دست مادر و گفت: «مبارکه!»
چشمهای مادر پر از خوشحالی بود. و داشت از تماشای پسرش لذت میبرد که آرمان نشست روی زمین و خودش را انداخت روی پاهای او. خواست آنها را ببوسد، اما مادر اجازه نداد و پایش را کشید. آرمان خواهش کرد و گفت: مگه نمیگن بهشت زیر پای مادره شما دوست نداری من برم بهشت؟
فهرست کتاب آرمان عزیز اثر محمدعلی جابری:
- روز مادر
- شوخ طبعی
- دست تنها
- باشگاه
- دانشگاه
- طلبگی
- مهد کودک
- نماز
- وداع
- همسایگی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.