کتاب عطش سیر توحیدی آیت الله قاضی طباطبایی می باشد. این کتاب با تجدید و اضافات به همراه زندگی نامه ی مختصر سید محمد حسن قاضی طباطبایی است. عطش مقام والای توحیدی ایشان را به تصویر می کشد.
درباره ی کتاب عطش سیر توحیدی آیت الله قاضی طباطبایی
مقدمه
الهی! برایمان گفتند:
آنان که تو را شناختند تنها جسمشان در دنیا با مردم و قلبشان همیشه در نزد تو حاضر است. و اگر لحظه ای از تو چشم فرو بندند روحشان از شوق دیدارت در قالب جسم تاب نیاورد.
این کتاب زندگی و سیر و سلوک این عارف کامل را بیان می کند.
هم چنین آثار اشعار و دیدگاه های این مقام والا آیت الله سید محمد حسن قاضی طباطبایی را بیان می دارد.
فهرست کتاب
- مقدمه کتاب
- زندگی نامه
- فتح باب
- سیره ی معنوی
- سیره ی عرفانی
- تربیتی
- اخلاق خانوادگی
- اخلاق عارفانه
- صلح کل
- ولایت
- رحلت
- برای پایان
- سر دلبران در حدیث دیگران
- توصیه ها
- نامه ها
- اشعار
- دیدگاه ها
بخشی از کتاب کتاب عطش سیر توحیدی آیت الله قاضی طباطبایی
توحید افعالی
توحید افعالی یعنی تنها و تنها خدا را موثر دانستن. یعنی وحدت، قدرت و اراده را در عالم، یعنی تمام قوتها و تأثیرها را محو در یک مؤثر است. یعنی تمام افعال را فعل و اراده خدا دید. و قاضی نه تنها نگرش توحیدی دارد. بلکه شاگردانش را نیز این چنین می آموزد. و امتحانشان هم میکند.
از زبان علامه طباطبایی این گونه نقل شد که:
مرحوم قاضی مریض بود. کسالتشان پا درد بود. به حدی که دیگر پا جمع نمی شد و حرکت نمیکرد. در این حال بین دو طایفه ی ذکرت و شمرت در نجف اشرف جنگ بود.
بامها را سنگر کرده بودند و پیوسته از روی بامها به یکدیگر تیراندازی میکردند. و این طرف شهر با طرف دیگر شهر میجنگیدند. در پشت بام ایشان نیز طایفهی شمرتها سنگر گرفته بودند. و از روی بام به ذکرتها میزدند.
کتاب عطش سیر توحیدی آیت الله قاضی طباطبایی با تخفیف ویژه!!
ادامه:
مرحوم قاضی در ایوان نشسته بودند و تماشا میکردند. ذکرتها غلبه کردند بر این پشت بام آمدند. و دو نفر از شمرتی ها را روی بام کشتند. و چون ذکرتیها بام را تصرف کردند، آمدند در حیاط خانه و خانه را تصرف کردند.
و دو نفر از شمرتیها را در ایوان کشتند. و دو نفر دیگر را در صحن خانه کشتند. که مجموعاً در خانه شش نفر کشته شدند .
مرحوم قاضی میفرمود: وقتی که آن دو نفر را در پشت بام کشتند، از ناودان مثل باران همین طور خون پایین میآمد و من همین طور نشستم بر جای خود و هیچ حرکتی هم نکردم. و بعد از این ذکرتیها ریخته بودند داخل اتاقها و هرچه به دردخور آنها بود برده بودند و لطفش این بود که میگفت…
پیشنهاد کتاب های دیگر:
سیراب از عطش اثر رمضانعلی کاووسی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.