و هرروز صبح راه خانه دورتر می شود اثر موفق دیگری از نویسنده ی محبوب و مشهور فردریک بکمن می باشد.
و هرروز صبح راه خانه دورتر می شود بیشتر درباره ی موضوع ترس از مرگ و عشق به زندگی می باشد. کتاب هرروز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود روابط یک نوه و پدربزرگ را بیان می کند.
و هرروز صبح راه خانه دورتر می شود درباره ی خاطره های گمشده ی یک پیرمرد و روابط و عشق او به نوه اش می باشد. دیگر کتاب های رمان خارجی…
داستان کتاب و هرروز صبح راه خانه دورتر می شود
داستان کتاب و هرروز صبح راه خانه دورتر می شود، درباره ی پیرمرد آلزایمری است. تمام خاطره های او کم کم برایش محو می شوند و تنها دلخوشی او نوه اش است. او روزها را با این نوه ی محبوب خود سپری می کند. همین روابط او خاطرات تازه اش، او را به این جهان دلبسته می کند. نوه ی او تنها حلقه ی ارتباطی او با جهان واقعیت است. این کتاب روابط عاشقانه ی این پدر بزرگ همراه با ترس است. چون آنها می دانند که به زودی مرگ فرا می رسد و آن ها را از هم جدا می کند.
جملات این کتاب بسیار تاثیر گذار و در ذهن آدمی مدت ها باقی می ماند.
مقدمه ی فردریک بمکمن در و هرروز صبح راه خانه دورتر می شود
این کلمات را هیچگاه فراموش نمیکنم زیرا که بزرگترین ترس من این است که تخیلم را قبل از بدنم از دست بدهم. حدس میزنم که تنها من نیستم که چنین ترسی دارد. نژاد انسان به شکلی عجیب از پیرشدن بیشتر میهراسد تا از مردن.این رمان، داستانی است دربارهی خاطرهها و گم شدنشان. یک نامهی عاشقانه است و در عین حال خداحافظی آهستهی یک پدربزرگ با نوهاش و یک پدر با پسرش.
صادقانه بگویم اصلاً منظورم این نبود که این کتاب را حتماً بخوانید. بلکه این کتاب را نوشتم فقط به این دلیل که میخواستم افکار خودم را سروسامانی داده باشم. چون من از آن دسته آدمهایی هستم که باید افکارم را روی کاغذ ببینم تا برایم معنا پیدا کنند.
اما به هرحال تبدیل شد به رمان کوتاهی در این باره من چطور دارم با از دست دادن فوقالعاده ترین ذهنی که میشناختم کنار میآیم و دربارهس از دست دادن کسی که هنوز هم اینجاست. و اینکه چطور میخواهم موضوع را برای بچه هایم توضیح بدهم. اگر برایتان جالب باشد باید بگویم دارم دست از فکر کردن به آن برمیدارم.
داستان کتاب هرروز صبح راه خانه دورتر می شود، دربارهی ترس است و دربارهی عشق و اینکه چطور این دو اغلب دست دردست هم پیش میروند و در نهایت دربارهی زمان است، وقتی که هنوز مالک آن هستیم. از اینکه این داستان را به خودتان تقدیم می کنید سپاسگزارم.
بخشی از کتاب و هرروز صبح راه خانه دورتر می شود
میدان یک دایره ی کامل است. باد با شاخههای درختان در کشمکش است و برگها با صد لهجه ی سبز در جنبش.
پدربزرگ همیشه عاشق این وقت سال بودهاست. باد گرمی میان سنبلها میپیچد و قطرات کوچک خون روی پیشانی او خشک میشوند. نوآ انگشتهایش را روی زخم میگذارد و میپرسد:
-«ما کجاییم بابابزرگ؟ چرا وسایل من اینجا تو میدونن؟ وقتی توی قایق زمین خوردی چه اتفاقی افتاد؟»
و اشکهای بابابزرگ جاری میشود.
-«ما توی ذهنِ من هستیم نوآ-نوآ، که باز هم توی طول شب کوچیکتر شده.»
درباره ی فردریک بکمن نویسنده ی کتاب و هرروز راه خانه دورتر و دورتر می شود
فردریک بکمن ( fredrik Backman ) نویسنده ی مشهور سوئدی است. او در دوم ژوئن سال ۱۹۸۱ متولد شد. تحصیلات او در رشته ی دین شناسی تطبیقی بود. اما این رشته را در نیمه های راه رها کرد . پس از آن به شغل رانندگی کامیون مشغول شد.
او از دوران کودکی، به خواندن و نوشتن علاقه داشت.در این راستا، سعی می کرد که وقابع روزانه ی خود را ثبت کند. کتاب و ثبت وقایع جز تفریحات و سرگرمی های او محسوب می شد. آنچه سرانجام بکمن را به نویسنده ای موفق تبدیل کرد این بود که در هر شغل و گرایشی از نوشتن دست برنداشت.
آثار فردریک بکمن
- مردی به نام اوه
- شهر خرس ها
- بریت ماری اینجا بود
- ما در برابر شما
- و من دوستت دارم
- سباستین و ترول
- مردم مشوش
- و هرروز صبح راه خانه دورتر می شود
- تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره ی دنیا بداند
- مادربزرگ سلام رساند و گفت۷۰ متاسف است
کتاب و هرروز صبح راه خانه دورتر می شود را به همراه تخفیف ویژه ی انتشارات آثاربرات خریداری کنید.
Nima –
این کتاب عالیه
برات بوک –
???