تفسیر روی داربست خاطرات شهید حبیب الله ترابی دامغانی میباشد. از دوستان صمیمی ما بود. شهید پر تلاش که باغ زحمت بسیار زندگی کرد و شهید شد.
داستان زندگی شهدا سرمشق و سرلوحه ی زندگی جوانان است. مخصوصا این شهید برومند که با سختی و تلاش روزگار گذراند. این کتاب به تمامی علاقه مندان به ژانر دفاع مقدس پیشنهاد می شود.
دربارهی کتاب تفسیر روی داربست
اشاره:
دوستی که این مجموعه را جمع آوری نمود، ماجرای یک رویای صادقه که برایش پیش آمده بود را نیز بیان کرد که گفتم آن را مکتوب نماید. ایشان هم نوشت:
با هرکدام از هم رزمان و دوستان شهید حبیب الله ترابی که برای جمع آوری مطالب کتاب تفسیر روی داربست که صحبت کردم از زاویهای وارد زندگی این شهید شدند.
امیداوریم توانسته باشیم در دریای بیکران زندگی این شهید غواصی کنیم. و بتوانیم در کتاب تفسیر روی داربست الگوی معنوی برای خود بیابیم.
دیباچه
در سال ۱۳۱۲ در شهرستان دامغان و در حاشیه ی کویر کودکی به دنیا آمد که اسم او را حبیب الله گذاشتند. بعد از پایان دوره ی ابتدایی به فراگیری علوم دینی در حوزه ی علمیه ی دامغان پرداخت.
در سال ۱۳۲۸ پدرش فضل الله ترابی که به او معمارباشی میگفتند. دارفانی را وداع گفت و حبیب الله در سن شانزده سالگی درس طلبگی را رها کرد. و برای تأمین هزینه های خانواده به کار و کسب مشغول شد.
ابتدا در بازار دامغان به کاسبی پرداخت. اما در آمد ناچیز مغازه و نچرخیدن چرخ زندگی، او را بر آن داشت تا به شغل بنایی روی آورد. بنایی را از دوست پدرش در شاهرود یاد گرفت و در فاصله ای کوتاه در سن جوانی بنایی زبردست شد.
(کتاب تفسیر روی داربست زندگینامهی این بزرگوار است.)
او از سال ۱۳۲۸ تا سال ۱۳۵۹ به مدت ۳۱ سال در کار بنایی مشغول بوده و منازل مسکونی و مساجد و حسینیه ها و بناهای زیادی را در شاهرود تهران و دامغان را بنا کرده است. او در میان مردم دامغان به یک بنا و معمار درستکار مشهور بود.
مردم او را معماری دقیق و سالم و قابل اعتماد می دانستند. حبیب الله به درس علوم دینی علاقه ی زیادی داشت. ولی دست تقدیر او را از حوزه به کار بنایی کشاند بیشتر از سه سال در حوزه ی علمیهی دامغان درس علوم دینی نخواند.
بخشی از کتاب تفسیر روی داربست
روش زندگی
(فاطمه ترابی خواهر شهید)
منزل پدرم در نزدیکی حسینیه ی معصوم زاده ی دامغان بود. حیاط بزرگی داشت. که در گوشه ی آن آب انبار بود. تابستان و زمستان آب داشت. و اهالی محله از آن استفاده میکردند. درب خانه شب و روز به روی مردم باز بود.
آن سالها دامغان آب لوله کشی نداشت. جوی آبی از جلوی در درب خانه ی ما میگذشت ما ظرف و ظروف و لباس را در آن می شستیم. حبیب الله مقید بود بعد از نماز صبح قرآن بخواند.
اگر دیر از خواب بلند میشد و فرصت نداشت. قرآن را باز میکرد و به اندازه ی یک آیه میخواند و بعد به سر کار میرفت
هر روز زیارت عاشورا را میخواند و به ما هم سفارش میکرد که شما هم زیارت عاشورا را بخوانید. اگر می توانید هفته ای یک بار
در روضه ی امام حسین الا شرکت کنید.
می
گاهی روضه میخواند و گریه می کرد و به ما خودش هم میگفت گوش کنید. علاوه بر زیارت عاشورا خواندن دعاهای دیگر مثل دعای کمیل را به ما سفارش میکرد.
حق الناس را در هر شرایطی رعایت میکرد و سعی می کرد، مدیون کسی نشود. حبیب الله با سختی و تلاش زیاد، قرضهای پدرم را ادا کرد.
فهرست کتاب تفسیر روی داربست:
- اشاره
- دیباچه
- آن روزها
- روش زندگی
- آموزش دین
- مسجد لرزاده
- حاج آقا روح الله
- کلاه گوشی
- تفسیر روی داربست
- شجاعت و جسارت
- زندگی
- ناشکری نکن
- محل کار، کلاس درس
- ترویج بی دینی در نظام…
- یاری به یاران امام
- کم نمیگذاشت
- متدین و متخصص
- آفرین، آفرین
- همه باید بدانند
- راه صحیح
- تواضع در مقابل مربی
- خدا را باور داشت
- خریدار عمر
- فقط سلام کن
- ما لیاقت سربازی آقا را نداریم…
ادامه ی فهرست داخل کتاب…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.