کتاب حکایت دولت فرزانگی کتابی که روش رسیدن به ثروت هنگفت را به شما آموزش می دهد.
این کتاب کوچک، افسانه ی اصلی و قدرتمندی را که یکی از مفید ترین حقایق را دربردارد در اختیار ما می گذارد.
- رفاه و خوشبختی مالی
- نوعی زندگی رضایت بخش
همه ی این ها اهدافی هستند که اگر بتوانیم اصول موفقیت را درک کنیم و آن ها را به اجرا بگذاریم ، به دست خواهیم آورد.
آیا کسانی که موفق می شوند سخت تر از کسانی که فقط رویای موفقیت را می بینند کار می کنند؟
آنها باهوش تر، خوش شانس تر و بی رحم تر هستند؟
آیا موفقیت مالی باعث خوشبختی می شود؟
این سوالات همیشگی شاید بیشتر از همیشه به موقع باشد. میلیونر آنی با صدای فراموش نشدنی پیرمردی بسیار عاقل و ثروتمند به آنها پاسخ می دهد.
موضوع کتاب حکایت دولت فرزانگی
همه ی ما قصه گو و داستان پرداز هستیم. حکایت هایمان را برای یکدیگر تعریف میکنیم.
همگی از شنیدن یک قصه خوب لذت می بریم . همچنین آن را دوست داریم.
حالا چه این قصه را در فیلمی ببینیم در کتابی بخوانیم و یا اینکه شب ها دیرهنگام و در زمان خواب در گوشمان زمزمه و نجوا کنند.
داستان هایمان را به این و آن میگوییم. همان داستان هایی که حاوی تعداد زیادی افسانه هستند. افسانه ها در بردارنده ی مطالب جالبی هستند که لغت نامه ی و بستر آن را این گونه تعریف میکند.
افسانه، حقیقتی مفید را معنی می کند.کتاب حکایت دولت فرزانگی، افسانه ی اصلی و قدرتمندی را که یکی از مفیدترین حقایق را در بردارد در اختیارمان میگذارد.
رفاه و خوشبختی مالی. نوعی زندگی رضایت بخش که به خوبی سپری شده باشد.
همه ی این ها اهدافی هستند که اگر بتوانیم اصول موفقیت را درک کرده و آن ها را به اجرا بگذاریم به دست خواهیم آورد.
شاید افسانه یکی از زیباترین گونه هایی است که در آن می توان بهترین حقایق را شرح داد.
چون در سادگی بچه گانه ی افسانه می توانیم با تو حقایق را شرح سادگی کودکانه ی ذهن های ناخود آگاهمان به طور مستقیم رابطه برقرار کرده و گفتگو کنیم.
هنگامی که در ضمیر ناخودآگاه خود پیامی دریافت کنیم،
می توانیم تغییرات مثبت متعددی در زندگیمان ایجاد نمائیم.
در حال حاضر کتاب حکایت دولت فرزانگی در سراسر جهان به چاپ بسیاری رسیده و نسخه های خیلی زیادی از آن به فروش رفته است.
بخشی از کتاب حکایت دولت فرزانگی
در این فصل مردی جوان با بستگان ثروتمندش مشورت میکند.
زمانی مرد جوان با هوشی ثروتمند شود. او نا امیدی ها و ناکامی های خودش را داشت، که نمی شد آنها را انکار کرد و یا نادیده گرفت. با
این وجود، هنوز به ستاره بخت و اقبال خود باور داشت.
در حالی که چشم به راه خوشبختی بود تا به رویش لبخند بزند، به عنوان دستیار حسابدار در یک شرکت تبلیغاتی کوچک کار میکرد. حقوق اندکی بهاو می پرداختند که باعث شد مدتی این احساس به او دست
دهد که رضایت چندانی از شغل اش نداشته باشد. دست و دلش به کار نمی رفت و برای فعالیت بیشتر دل و دماغی نداشت. برای انجام کاری متفاوت رویا بافی میکرد. شاید نگارش کتابی که او را ثروتمند
سازد، مشهورش گرداند و یک بار برای همیشه به مشکلات مالیاش پایان دهد.
مرد جوان ولی آیا این بلند پروازی های او کمی غیر واقعی نبودند؟
آیا این مرد جوان واقعا از استعداد کافی و مهارت مناسب برای نوشتن یک کتاب پرفروش برخوردار بود؟
اکنون یکسال می شد که حرفه اش به صورت کابوسی شبانه برایش درآمده بود. رییس شرکت صبح ها بیشتر وقتش را صرف خواندن روزنامه می کرد و قبل این که برای صرف ناهار برود، چند نامه ی غیر رسمی می نوشت و…
فهرست کتاب
- مرد جوان و بستگان ثروتمندش
- این مرد و باغبان سالخورده
- از فرصت ها چگونه استفاده می کند؟
- مرد جوان خود را زندانی می بیند
- یادگیری داشتن ایمان
- تمرکز روی یک هدف
- شناخت ارزش خویشتن بینی
- رویدادهای زندگی تو آینه ی افکار تو هستند
- مرد جوان به قدرت کلمات پی می برد
- نخستین بار قلب گل رز
- ضمیر
- مرد جوان و مربی اش
- درباره ی شادی و زندگی
- بیان خواسته های در زندگی
- کشف اسرار باغ گل رز
- مرد جوان و پیرمرد و سفرهایشان
کتاب حکایت دولت فرزانگی را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.
نقد و بررسی‌ها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.