مالک زمان تطبیق زندگی دو سرباز ولایت مالک اشتر نخعی و شهید حاج قاسم سلیمانی. مالک زمان کتابی برای شناخت روحیات سردار حاج قاسم سلیمانی و مقایسه با مالک اشتر است.
درباره ی کتاب مالک زمان تطبیق زندگی دو سرباز ولایت
دیباچه
اگر بخواهیم در مورد زندگی مالک اشتر، سپه سالار لشکر اسلام در زمان امیرالمؤمنین (ع) تحقیق کنیم از متون تاریخی اطلاعات زیادی به دست نخواهیم آورد. بیشترین و بهترین منبع را ین منبع را مولا علی (ع) در نهج البلاغه برای ما به یادگار نهاده است. نامه پنجاه و سه و برخی دیگر از حکمت ها و سخنان مولا ما را با این شخصیت استثنایی آشنا می نماید.
برخی تاریخ نویسان نیز موارد کوتاهی از زندگی این مرد بزرگ نگاشته اند. مثلاً یکی از تاریخ نویسان به جمله ای استناد کرد که مالک در جنگ جمل به ریش سفید خود اشاره کرد. و براساس آن فرمود که مالک در سنین پیری به امیری لشکر مولا دست یافت.
یا دیگری بیان داشت:
در زمان خلیفه دوم، عمار یاسر والی کوفه شد. و در این دوران با جناب مالک که از بزرگان عراق و کوفه به حساب می آمد رفاقت داشت. عمار بارها برای مالک از علی (ع) گفت تا آنجا که مالک عاشق دیدار و همراهی مولا علی (ع) شد.
با آغاز حکومت مولا مالک به سفارش عمار در رأس سپاه قرار گرفت. و مورد اعتماد امام خویش بود. شهادت مالک در راه سرزمین مصر و به نیرنگ معاویه برای امام بسیار سخت بود، چرا که هر جا دشمن نفوذ یا مشکلی ایجاد میکرد مالک وارد عمل میشد.
اما انقلاب اسلامی ایران قرنها پس از حکومت علی (ع) به پیروزی رسید. از میان سرداران و فرماندهان شجاع ایران بسیاری در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند و برخی نیز داغ دوستان خود را بر دل داشته و مشغول جهاد شدند.
بخشی از کتاب مالک زمان تطبیق زندگی دو سرباز ولایت
خدمت به جانباز
در زمان دفاع مقدس فرمانده یکی از گردانهای لشکر ۴۱ ثارالله بودم. آن زمان سردار سلیمانی عزیز، فرمانده لشکر ما بود یک شب سردار، تمام فرماندهان را جمع و در خصوص یکی از عملیاتها صحبت کرد.
هرکس برای خود نظری داد بالاخره تصمیم بر این شد که عملیات در زمان مقرر صورت بگیرد. چند روزی گذشت و تمام بچه ها آماده عملیات شدند. قرار بودشبانه عملیات را شروع و بعثی ها را غافل گیر کنیم.
همه به صف شدیم و به سمت بیابان حرکت کردیم نیروها زیر پوتینشان موکت چسبانده بودند تا صدایی ایجاد نشود. هوای کویر آنقدر صاف بود که می توانستیم ستاره ها را تک تک بشماریم.
بر خلاف روز که هوای گرمی داشت شب نسیم خنکی به سر و صورتمان می زد. کم کم به مقر بعثی ها نزدیک شدیم، تمام نیروها پشت تپه ای سنگر گرفتند و منتظر فرمان شدند دستور آتش صادر شد.
در چند لحظه گلوله ها و خمپاره ها بود که رد و بدل شد، من هم از جایم شروع به تیراندازی کردم. ناگهان دیدم کمرم درد گرفت!
فهرست کتاب مالک زمان تطبیق زندگی دو سرباز ولایت
- مالک زمان
- دیباچه
- شخصیت الهی
- وسط میدان
- مهربان با خلق
- توهین به فرمانده
- شجاعت در دل دشمن
- قهرمان مقابل دشمن
- خدمت به جانباز
- برای خدا
- آزادش کنید
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.