کتاب پاییز آمد خاطرات فخرالسادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی اثری از گلستان جعفریان. این کتاب روایت عشقی در غیاب یا است. این غیاب عشق را مکرر می کند.
درباره ی کتاب پاییز آمد :
موضوع کتاب
عشق های افسانه ای این طور هستند. در زمانه ی بلا، در روزگار تنگی و حتی وقت قحطی سالی می شود اندر دمشق، عشق هایی می شود سال ها و سال بعد داستانش را تعریف کرد. عشق هایی که در دوری شکل گرفتند نه در مجاورت. عشق هایی که روز ها را برای وصل شمردند.
در این فراموشی عشق ، عاشق برای پایمردی، بیشتر به یار نیاز دارد، یار ناموجود، یاری که جز اطوارش و جای خالی اش چیزی نداریم و با این همه همان قدر عزیز است که بود. اما وقتی یار نیست ، چطور می شود عشق را همچنان نگه داشت.
این روایت عاشقی است که در غیاب یار ، عشق را مکرر می کند. مصاحبه با خانم فخرالسادات موسوی ، همسر سردار شهید احمد یوسفی در زمستان ۱۳۹۵ آغاز شد. خوب یادم هست زمین پر از برف بود از قاطر که پیاده شدم و بخار غلیظی از زیر واگن های قطار بیرون میزد.
-خاطرات فخرالسادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی
بخشی از کتاب پاییز آمد :
یک هفته بعد از خواستگاری قرار خرید گذاشتند. مامان لعیا به برادرم گفت: من با این خانواده نمی روم بازار. من که نمی خوام دختر شوهر بدهم !
برادرم گفت : باشد اگر شما نمی روی خودم می روم.
مامان لعیا جا خورد و گفت : ما آبرو داریم مردم چه می گویند . چرا برادر عروس برود خرید.
علاء گفت : خوب پس خودتان بروید .
مامان لعیا با اکراه رفت و لباس پوشید؛ کت و دامن شیک ، چادر مشکی براق ، کیف و فش چرم . نگاهی به من انداخت و دید من همان لباسی که با آن می رفتم بسیج تنم است…
بخشی دیگر:
هفده سال داشتم. در بهار زندگی ام بودم. اوایل انقلاب، سادگی زندگی در رفتار و کلام امام و فلسفه فکری ایشان، وجود تشنه و در جست و جوی معنای مرا سیراب می کرد. و اشتیاقم را برای زندگی با این سبک و سیاق بالا می برد.
پیشنهاد کتاب های دیگر: