جانباز زندگی نامه شهید حاج اصغر عبداللهی اثری فاخر از زندگی این مجاهد فداکار است. او جانبازی بود که از زندگی راحت خود گذشت، تا یک جانباز را در راه اهداف الهی و انقلابی اش همراهی کند.
درباره ی کتاب جانباز زندگی نامه شهید حاج اصغر عبداللهی
مجاهد
سالها بود که ایشان را میشناختم هر بار به اصفهان میرفتم، سعی می کردم به بافت قدیمی شهر و مسجد ملک سر بزنم. و حداقل یکبار نماز را در آن محیط معنوی اقامه کنم.
خودم را فرزند مسجد میدانستم. برای همین وقتی میدیدم در این مسجد حضور جوانان و نوجوانان غوغا میکند،بسیار لذت می بردم.از همان روزهای اول متوجه شدم تمام فعالیت فرهنگی این مسجد حول یک صندلی چرخدار و بزرگ مردی که روی آن است، می چرخد!
روی این صندلی، جانبازی نشسته بود که حکم پدر برای جوان ترها داشت. همه پروانه وار گرد او بودند.
کتاب جانباز زندگی نامه شهید حاج اصغر عبداللهی زندگی و خاطرات این بزرگوار را بیان می کند.
روز به روز ارادت ما به این بزرگ بیشتر میشد. به این مجاهد خاموش. به کسی که اجازه نمیداد هیچ اسم و حرفی از او زده شود. بعدها که رفاقت ما با او بیشتر شد، متوجه شدم ایده های فرهنگی اش فوق العاده ای است. اما اهل جار و جنجال نیست.
بدون سر و صدا و با اخلاص مثال زدنی کار را پیش میبرد. مهر ماه ۱۴۰۱ کتاب منتظر را بردم. خیلی برایشان جالب بود. ده ها جلد تهیه کردند.
دیگر خبری از ایشان نداشتم. تا اینکه در آبان ۱۴۰۱ پیامکی باور نکردنی از سوی پسرشان برایم رسید. مراسم تشییع پدر صبح فردا از مسجد ملک برگزار میشود.
در مراسم چهلم ایشان حضور داشتم سخنانی که میشنیدم، عظمت شخصیتی این پدر را در نظرم دو چندان کرد.
سبک زندگی:
با خودم گفتم حالا میشود در مورد خاطرات او تحقیق کرد. باید سبک زندگی او برای آنها که فکر میکنند دیگر کاری از آنها ساخته نیست بیان شود.
باید همه بدانند با سخت ترین محرومیتها، بزرگترین کارها را میتوان انجام داد. به قول حاج قاسم «فرصتی که در بحرانها و سختیها هست در خود فرصت ها نیست.»
این کتاب سبک زندگی این جانباز فدارکار را برای الگو سازی برای عامه بیان می کند.
بخشی از کتاب جانباز زندگی نامه شهید حاج اصغر عبداللهی
حیا (به روایت خواهر)
تلاش آقا اصغر منحصر به جهاد سیاسی و مبارزات فرهنگی نبود. بلکه او برای رفع هر گونه مشکل و نقصی می کوشید. اعم از مشکلات اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و….
آنچه در دوره جوانی اصغر آقا را شاخص کرد جهاد وی در عین فقر و کمبود امکانات مادی بود. این رنجی است که هنوز مادرش از آن یاد میکند و اشک میریزد.
آقا اصغر در اوج مبارزات سیاسی و کارهای چریکی به شدت مراقب حیا و عفت خانواده بود. بارها در این زمینه با من و خواهرش صحبت می کرد. به قدری با ابهت و با استدلال حرف میزد که کاملا می پذیرفتیم.
یک بار مرا در خیابان و در حین صحبت با دوستم دید. آن شب کمی با من صحبت کرد و گفت طبیعی است که انسان در حین صحبت با دوستش خنده هم داشته باشد و من لبخند تو را دیدم.
مکثی کرد و در حالی که عصبانیت خود را فرو میخورد. گفت: و احتمالاً مردان دیگر هم خنده خواهر عزیز مرا دیده اند. از تو می خواهم طوری حجاب داشته باشی که لبهایت پوشیده باشد و سعی کن در کوچه و خیابان به جز موارد ضروری سر به زیر باشی.
وقتی هم که دوستانت به دیدنت میآیند در چارچوب درب خانه نمان. بیایید داخل خانه تا کسی که از داخل کوچه عبور میکند شما را نبیند.
فهرست کتاب جانباز زندگی نامه شهید حاج اصغر عبداللهی
- مجاهد
- دبیرستان
- خواستگاری
- ماه عسل
- زندگی مشترک
- اعلامیه
- حیا
- گروه مهدویون
- ترور ناکام
- کارگاه مشروب سازی
- سپاه دانش
- هتل عباسی
- پیروزی انقلاب
- مدیر مدرسه
- جان باز
فهرست کتاب جانباز زندگی نامه شهید حاج اصغر عبداللهی ادامه دارد…
پیشنهاد کتاب های دیگر:
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.