کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است خاطرات فروغ منهی مادر شهیدان داوود، رسول و علیرضا خالقی پور است.
داستان مادر جوانی که تمام روزهای زندگیش به داغ جگرگوشههایش گذشت و اعتراضی نکرد. زنی فداکار و وصف نشدنی که در صفحات این کتاب فقط گوشههایی از صبرش نشان داده شد. مادری نمونه که علاوه بر جان نثاری سه فرزند خود، افتخاری همسری جانباز دوران دفاع مقدس را دارد.
بخشی از کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
جایی در انتظار بهشت:
روی تابوت علی را باز کردم. در بهشت باز شد. ته تغاری شهدایم. چقدر آرام خوابیده بود. دیگر سرفه نمی کرد. چهل روز زیر آفتاب ماندن از صورت سرخ و سفیدش چیزی باقی نگذاشته بود. دلم چشمهایش را میخواست.
کاش بازشان می کرد. و قربان صدقه اش میرفتم. روی صورتش دست کشیدم. خالهای دو طرف دهانش. جلوی آینه که می ایستاد با غصه میپرسید پس کی ریش در میارم که خالهام رو بپوشونه؟ آخر هم عمر مثل گلش به ریش در آوردن قد نداد. صدایش زدم.
– علیرضا. علی!
دوست داشتم جواب بدهد
علی جان! تو پسر قشنگ من بودی.
بغض گلویم را چنگ انداخت
– همه میگفتن علی چقدر خوشگله.
دست روی صورت آفتاب سوخته اش گذاشتم.
-الانم همینه مادرجان! از همیشه قشنگ تری.
سرم را کنار گوشش بردم:
-علی جان! اون دنیا مامان رو یادت نره ها. حلالم کن.
-علی جان! اون دنیا مامان رو یادت نره ها. حلالم کن.
علی تمام جانم بود و دلم میخواست کنارش بمانم. ببوسمش، ببویمش و برایش لالایی بخوانم.
فهرست کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
- مقدمه
- جایی در انتظار بهشت
- کادوی پدرم
- ازت یک قهرمان می سازم
- کاشکی بیست تا از این ها داشتم
- هنوز نمی دانستم جنگ چیست
- امانت خدا
- پلاک بدون زنجیر
- سربازها هم مادر دارند
- مثل یک مرد
- دل سوخته من
- عید قربان
- خوشبخت ترین زن دنیا
- تحفه ای پیشکش به ساحتشان
- درگاه این خانه بوسیدنی است
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.